۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

دلایل کفر شیعه ملعون وخبیث

دلایل کفر شیعه ملعون وخبیث

یکی از دلایل کفر شیعه عقیده تحریف قرآن می باشد . که شیعه قایل بر این است که قرآنی که در حال حاضر در جهان موجود و در دسترس مسلمانان جهان است تحریف شده است و قرآن اصلی دست امام مهدی می باشد و بعد از بازگشتش از مخفیگاهش او را در دسترس عوام قرار می دهد و عقیده تحریف که شیعه قایل به آن است به این معناست که قرآن لفظا کم یا زیاد شده است .
روایتی که برای تحریف قرآن می آورند این است که حضرت علی در پاسخ به زندیقی فرمود : سپس هنگامی که از خلفاء راشدین مسایلی پرسیده شد که آنان تاویل آن را نمی دانستند مجبور شدند آنرا جمع آوری کنند وبه آن چیزهای از طرف خود بیفزایند که با آن ستون های کفر خود را برپا دارند .( احتجاج طبرسی صفحه 137 )
ودر اصول کافی صفحه 262 روایتی نقل می کنند که امام صادق فرمود آیه ی . من یطع الله ورسوله در اصل این طور نازل شده که من یطع الله ورسوله فی ولایه علی والائمه من بعده فقد فاز فوزا عظیما
و از تفسیر صافی صفحه 11 روایتی از امام صادق نقل می کنند که او فرمود : آیه های زیادی از قرآن حذف شده است وبه قرآن جز چند حرف افزوده نشده است .وهمینطور شیعه برای اثبات تحریف قرآن در کتاب فصل الخطاب فی اثبات حریف کتاب رب ا لارباب دو هزار روایت از ائمه نقل کرده اند واین مسئله را جز مسلمات شیعه قرار داده اند که قرآن تحریف شده است و قرآن اصلی 17 هزار آیه می باشد و در اختیار مهدی است و بعد از بازگشتش او را با خود می آورد همانطور که از کتاب اصول کافی کتابی که مهر امام مهدی بر او خورده شده روایتی نقل می کنند که : امام صادق فرمود قرآنی که جبرئیل برای محمئ آورد هفده هزار آیه بود . ( اصول کافی صفحه 671 ) . حال شیعه چرا این قرآن را می خوانند و مسابقات برگزار می کنند دلیلش را از ائمه روایت می کنند که : امام علی فرمودند که خواندن قرآن به شکل اصلی و واقعی و همانگونه که بر پیامبر نازل شد حق مخصوص صاحب العصر امام زمان می باشد .( ترجمه مقبول صفحه 1067 )
و این عالم ملعون شیعه در تفسیرش بعد از این موضوع می نویسد که ما به خاطر حکم امام مجبوریم تغییراتی که منافقین در قرآن داده اند را به حال خود بگذاریم و عذاب تغییر دهندگان را کم نکنیم البته تا جایی که ممکن باشد مردم را با خبر می کنیم و قران اصلی را امام زمان می اورد .
این عقیده شیعه ملعون است وطبق عقاید مسلمانان هر کس قایل بر این باشد که یک حرف از قرآن کم شده یا یک حرف اضافه شده کافر است و طبق این عقیده در کفر شیعه هیچ شکی وجود ندارد .
از بینندگان تقاضا می شود این مسئله را دنبال کنند چون موضوع ادامه دارد تا بتوانیم کسانی را که توسط آخوند های کثیف استحمار شده اند به عقیده صحیح واسلام ناب برگردانیم .
به امید خدا
ادامه دارد...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

اشک برای فاطمه! و طناب و زندان برای مردم ایران؟!


اشک برای فاطمه! و طناب و زندان برای مردم ایران؟!

سنی نیوز : استبداد ولایت مطلقۀ صفوی به مناسبت وفات حضرت فاطمه بصورت رسمی یک روز تعطیلی اعلام کرده و آن را روز «شهادت فاطمه» اعلام داشته است (هرچند عزاداری و عداوت ورزی ده روز! تدوام می یابد و نامش را دهۀ فاطمیه گذاشته اند)؛ و میخواهد به مردم اسیر و ذلیل شدۀ ایران چنین القاء نماید که فاطمۀ زهراء توسط «عمر ابن خطاب» به قتل رسیده است؛ بدین شیوه که عمر فاروق به در منزل فاطمه رفته و با هُل دادن دروازه به رویشان! فاطمه سقط جنین کرده! و بر اثر آن مُرده است. در این رابطه دو سؤال مطرح میشود: ۱- هدف نظام ولایت مطلقه از طرح این افسانه های خنده آور و در عین حال شرم آور که میخواهد فاطمه را مقتول و قاتلش را عمر فاروق معرفی نماید چیست؟! آیا هدفش ایجاد زمینه های وحدت! بین شیعه و سنی است؟! یا هدفش خدمت به اتحاد و انسجام مردم و اقوام و مذاهب درایران است؟! بدیهی است که این کارِ خبیث در تضاد با این اهداف است. پس هدفش چیست؟! همانطور که قبلا در مطالب مختلف تصریح کرده ایم، حقیقتش اینست که قصد نظام ولایت مطلقه در اتخاذ این موضع گیریِ جنگیِ علیه اسلام و مسلمین (همانند سایر مراسمات صفوی، مثل مراسم عُمرکشان)، یکی بکارگیری مردم مظلوم شیعه جهت تــداوم نظام ولایت مطلقه است، اما همانطور که می بینیم چنین قــدرتِ «کـــور و جهالت آمیزی» به سرکوب پیروانِ مذهب خاصی محدود نمیشود؛ بلکه شیعیان را نیز فرا گرفته و حتی کار به حذف و سرکوب مراجع شیعه رسیده است، همچنانکه محمد خاتمی هم (که در ریاست جمهوری او افسانۀ شهادت فاطمه قانون حکومتی گردید) از این سرکوبگریها مصون ومحفوظ نمانده و بلکه ناقل نحوۀ قانونی شدن این مراسم شوم نیز بخاطر مواضع اصلاح طلبانه اش! به زندان رفت ومجبور به اعتراف و ندامتکاری گردید (و ظاهرا تبریکات صفوی منشانه اش کارگر نیفتاده است). هدف دوم نظام ولایت مطلقه در عَلَم کردن مراسمات فرقه ای و خصمانه؛ همانا کسبِ «رضای استعمارگران» است؛ بدینصورت که میخواهد به آنها اثبات نماید که نظام ولایت مطلقه همان «نظام صفوی» است و درجنگ و عداوت با مسلمین میتواند بکار آید. وطبعا آقای خاتمی هم که به دنبال اصلاحات استبدادی - استعماری بود بیشتر این هدف مد نظرش بوده است. و باید توجه داشت که به مرور زمان و به میزان «مطرود شدنِ» این نظام توسط مردم ایران، مواضع شرک آمیز و فرقه ای آن وسیعتر و عمیقتر گردیده و به حمایتِ «نیروهای لعنتچی صفوی و استعمارگران غربی» احتیاج بیشتری پیدا کرده است؛ نیروهایی که در داخل بیشتر در خط مصبـاح یزدی - احمدی نژاد قرار دارند، و در خارج نیز دُوَل ناتویی مظهر آن هستند؛ و دراین راستا کارها و سفرهای مصباح یزدی و احمدی نژاد به ممالک غربی بسیار جای تأمل است. و همین است که نظام ولایت مطلقه به طرف جریانات صفوی که «مصباح یزدی و احمدی نژاد» در رأس آنها هستند گرایش پیدا کرده و این نظامِ «استبداد و شرک و تبعیض» میدان حاکمیت آنها گردیده است؛ بنحوی که پیروان خمینی! و حتی خانوادۀ خمینی!! در آستانۀ طرد و حذف نهایی قرار گرفته اند. اینست که در زمان حاکمیت مصباح یزدی و احمدی نژاد مواضع فرقه ای و اسلام ستیزانۀ نظام ولایت مطلقه اوج گرفته و «فرقه گری و نژادپرستی» سراپای وجودش را فرا گرفته است.

۲- همه می دانند که در صدر اسلام و در میان مسلمین و در میان صحابۀ کبار و در میان «مهاجر و انصار» و حتی در میان کسانی که اهل حل و عقد مسلمین بحساب آمده اند، اختلافاتی روی داده است، تا جایی که از اواخر خلافت عثمان و خاصتا در «دورۀ علی و معاویه» کار به اقتتال داخلی کشیده شد؛ و آخرش هم مصائب بجایی رسیدند که حتی حرم حضرت رسول و ام المؤمنین عائشه (محبوبترین همسر رسول اسلام) توسط حضرت علی خلیفۀ چهارم در میدان جنگ و قتال اسیر گردید؛ و بعدا نیز خوارج به قصد «نابودی سران فتنه!» قصد جان علی و معاویه و عمر بن عاص نمودند (که در رابطه با قتل علی به هدف رسیدند؛ اما در قتل معاویه و عمر بن عاص ناکام ماندند). البته این مصائب به اینجا هم ختم نگردید و جنگ و قتال در میان «فرزندان صحابه» نیز تداوم یافت، و داستان جنگ یزید و حسین (که غرق در خیال و افسانه گردیده است) نمونۀ این مصائب است. حال تصور کنید که مسئلۀ اختلاف و اقتتال در نسل اول اسلامی و خصوصا مسئلۀ قضاوت درمیان آنها چقدر «پیچیده وحساس» است. اما سیاه پرستان ولعنتچیان صفوی بی مهابا و بدون اینکه از «چیزی حساب ببرند» بر طبل جنگ میکوبند؟! آری؛ آنها خواستار ادامۀ «جنگ فرقه ای» هستند؛ جنگی که سوخت آن مردم ایران و اقوام مظلوم و ستم دیدۀ آن هستند. در حالی که اگر برای اعلام جنگ و تداوم جنگ ۱۴۰۰ ساله بی حرمتی به فاطمه از طرف لعنتچیان صفوی دلیلی بحساب می آید (که یک ادعای فرقه ای بیش نیست؛ و در صورت وقـوع آن؛ فاطمه هیچ امتیازی بر زنان دیگر نداشته و ندارد؛ و بی حرمتی به او همانند به حرمتی به یک زن است)، برای طرف دیگر اسارت ام المؤمنین توسط علی (که امری مسلم است) میتواند سندی بزرگ در عداوت با طرفداران علی محسوب شود (کما اینکه طرفداران معاویه چنین می کردند؛ و در همین راستا قضیۀ پیراهن عثمان و علم کردن آن مشهور است)؛ بگذریم از اینکه لعنتچیان صفوی «بیش از یزید و معاویه» دشمن علی و حسین هستند. البته باید دانست که مسئله روشنتر از این حرفهاست، چرا که صفویان لعنتچی (از انکار و لعنت صحابه و خلفای راشدین که بگذریم) حتی خود قرآن را قبول ندارند؛ و قرآن سالم و دست نخورده را که نام همۀ امامان هم در آن ذکر! شده؛ نزد مهدی! تصور می کنند؛ و در نتیجه آنها قبل از هر چیز باید موضع خود را نسبت به «خود قرآن» و از جمله کتاب حسین نوری در اثبات تحریف قرآن (فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب) روشن سازند. خلاصه قضیه عمیق تر از این حرفهاست، و اصلا در رابطه با تشیع صفوی مسئلۀ مسلمانی و نامسلمانی آنها مطرح است، و حتی در «میدان کتب و منابع» نیز هر چیزی که به آنها منسوب باشد جدا مشکوک و محل تردید از طرف اهل علم بحساب می آید؛ چرا که بجـای مبنای «تاریخی و علمی» مبنای فــرقه ای و کینه توزانه دارند. اینست که واقعــا باید بحـال مردم ایران گریست؛ همان مردمی که در دورۀ اسلامی بزرگترین خدمتها را انجام داده و وسیعا درخشیدند؛ اما بعد از تسلط صفویه و «تداوم نظام صفوی» در نظام ولایت مطلقه کار ایرانیان به فساد و انحطاط و افسانه کشیده شد. و اکنون می بینیم که ایران و ایرانی چگونه تحت سلطۀ «کذابان صفوی - ولایت فقیهی» قرار گرفته اند و چگونه جان مردم ایران زیر چاقوی اعدامهای آنها واقع شده است؛ تا جایی که حتی اصلاح طلبان شیعی هم تحمل نمیشوند؛ و همگان دیدیم که نسبت به مرجع بزرگی مثل «حسین علی منتظری» چه بی حرمتی ها کردند؛ بگذریم از اینکه چگونه ایران را ویران و اموال و ثروات ایرانیان را حیف و میل میکنند. خدایا بدستان مردم ایران این وضع شوم و پر مُصیبت را متحول گردان.

ما بعنوان سازمانِ موحدین آزادیخواه ایران ضمن محکوم کردن «فرقه گری و جنگ افروزی نظام ولایت مطلقه» و محکوم کردن روز وفات فاطمۀ زهراء بعنوان روز شهادت و حتی اختصاص یک روز تعطیلی بدین مناسبت؛ معتقدیم که این نوع برخورد با تاریخ و تهمت سازی علیه خلفای مسلمین؛ رهاوردی جز تداوم جنگهای قومی و فرقه ای نخواهد داشت، و این مناسبت تهمت آمیز و کینه توزانه «مُستحق لغو و ابطال» است. و اگر میخواهیم در ایرانی آزاد و در صلح و سلامت زندگی کنیم و همدیگر را دوست داشته باشیم، چاره ای جز لغو و زائل سازی مراسمات فرقه ای و تعطیلاتی که بدین روزهای خصمانه اختصاص یافته اند نداریم. و خوبست همینجا خطاب به آقای محمد خاتمی گفته شود که: اصلاح طلبی ات مقبول واقع نخواهد شد، مگر اینکه ثابت نمایی که معتقد هستید «ایران برای همۀ ایرانیان است». و در آخر باید گفت: راه ما ایرانیان و راه ما مسلمین از این آیۀ توحیدی عبور میکند؛ راهی که هر مسلمانی و هر عاقل و آزادیخواهی بدان اعتراف مینماید و تسلیم آن می گردد؛ و این چراغ توحید و اسلامیت بدین صورت است: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (بقره - ۱۴۱): «این امتی بود که رفت و صاحب اکتسابات و عملکرد خودش میباشد؛ همانطور که شما نیز صاحب اکتسابات و عملکرد خودتان میباشید؛ و در رابطه با اکتسابات و عملکرد آنها از شما سؤال نمی شود». پس ای کذابان جنایتکار در نظام ولایت مطلقه (که همیشه خواسته اید ماهیت و عملکرد خود را زیر فریادهای مشرکانۀ یا علی یا حسین و یا فاطمه پنهان سازید) شما مسئول «وضع و یا رفتارهای» هزار و چهارصد سال پیش نیستید و کسی از شما سؤال نمیکند که درآن زمان چه گذشته و چه کسی مقصر بوده است؛ اما امروزه همگان می بینند که شما چه بلایی بسر ایران و ایرانیان آورده اید (آیا داستان کهریزک و قتلها و تعذیب ها و تجاوزات جنسی آن بدتر است؛ یا خوردن دروازه به پهلوی فاطمه؟!) و خاصتا در سال ۸۸ و برعلیه جنبش سبز همگان دیدند که شما چکار کردید و چه جنایاتی مرتکب شدید؟! پس: كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مدثر - ۳۸): «هر کسی وابسته به عملکرد و اکتسابات خود میباشد»؛ یعنی هر کسی درمقابل عملکرد خود جوابگوست. آری؛ ای مستبدین غدار که مردم بیچاره را سوخت استبداد و فرقه گری خود قرار داده اید؛ شما مسئول عملکرد خود هستید و باید جواب جنایات و سرکوبگریهای خود را بدهید؛ جنایات و سرکوبگریهایی که نه در زمان «یزید و معاویه» و نه در زمان «شاهان پهلوی» سابقه داشته است. و طبعا اگر ذره ای دین و حیا داشتید با آن کارنامۀ سیاهی که دارید «عالیترین خلیفۀ مسلمین» را غرق تهمت و افتراء و ناسزاگویی نمی کردید. اما چه باید کرد؛ شما دشمن دین و انسان و پایمال کنندۀ مُلک و مِلت؛ و مصداق واقعی صد فی سبیل الله و مفسد فی الارض هستید؛ برای فاطمه اشکِ حزن و ماتم می ریزید؛ اما برای مردم ایران طنابهای اعدام و زندانهای همراه با تعذیب و تجاوزاتِ ضد دینی و ضد بشری مُهیا کرده اید؛ مرگتان باد؛ ننگتان باد؛ زوالتان حتمی است؛ و مطمئنا از یزید و مغول و پهلوی روسیاه تر می باشید؛ و شکست قطعی تان در همینجاست. و سلام بر آن سبزهایی که راهشان را از شما که «شَرُّ الْبَرِيَّةِ» هستید جدا کردند و داخل صف خدا و مردم گشتند.

ســـازمان مـــوحدین آزادیخـــواه ایـــران

۵ جمادی الثانی ۱۴۳۱ - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹