۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

عقیده امامت

عقیده امامت

عقیده امامت اصل الاصول وبنیاد شیعه می باشد .
درکتب شیعه اگر چه عقیده امامت را مرتبه پنجم داده اند ولی اصل الاصول عقایدشان امامت است .
1 – توحید
2- نبوت
3- معاد
4 – عدل
5- امامت
تمام کتب شیعه امامت را در مرتبه پنجم قرار می دهند ولی طوری که از کتب آن ها مترشح می شود که آن ها این عقیده را بنیاد مذهب خود می دانند شیخ حلی آغاز کتاب خود با این الفاظ شروع می کند : منهاج السنه جلد 1 صفحه 16
أما بَعدفَهذِه رِسالَه شَرِیفَه ، ومقا له لطیفه اشتملت علی اهم المطالب فی احکام الدین واشرف مسایل المسلمین وهی مسئله الامامه التی یحصل إدراکها نیل درجه الکرامه وهی احد ارکان الایمان المستحق بسسب الخلود فی الجنان والتخلص من غضب الرحمن فقد قال رسول الله ( من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه .
( منهاج السنه جلد 1 صفحه 16)
خلاصه مطلب این است که : این رساله بر مسئله ای مشتمل است یعنی مسئله امامت . واین مسئله مهمتری حکم دین است و در مسایل اسلامی از همه اشرف تر می باشد و مدار سعادت اخروی وخلود فی الجنه بر همین است وبغیر از معرفت آن از دنیا رفتن مطابق با موت جاهلیت است .
حتی از این هم مهمتر بلکه عقیده توحید وعدل تمهیدی برای نبوت . ونبوت را هم تمهیدی برای امامت می دانند ( منهاج السنه جلد 1 صفحه 30 )
وعقیده دارند که برای امامت از تمام انبیاء عهد گرفته شده است و امامان شیعه در این موضوع صد ها روایت نقل کرده اند که برای اثبات آن به یکی از آن ها اکتفا می نماییم بحار الانوار کتاب الامامه باب تفضیلهم علی الانبیاء می نویسد که :
الحسن بن ابی الحسن الدیلمی باسناده عن فرج بن ابی شیبه قال سمعت ابا عبدالله وقد تلا هذه الآیه : (( وَإذ أَخَذَاللهُ مِثاقَ النَّبِیِّن لَما آتَیتُکُم مِن کِتاب وَ حِکمَه ثُمَّ جَآءَ کُم رَسُول مُصَدِّق لما مَعَکُم لَتُومِنُنَّ بِه )) ولم یبعث الله نبی اولا رسولا الا واخذ علیه المیثاق لمحمد با لنبوه ولعلی با الإمامه .
( بحار الانوار جلد 6 صفحه 20 )
ترجمه : امام جعفر آیه 74 سوره آل عمران را تفسیر نموده در باره تفسیر ( لَتُومِنُنَّ بِه ) فرمود مراد از این این است که انبیاء کرام را حکم داد که بر رسول الله ایمان بیاورید و منظور از ( لَنَنصُرَنَّه ) این است که وصی رسول اکرم یعنی حضرت علی را نصرت بکنید وامام جعفر فرمودند که هر نبی را که الله تعالی فرستاده به نبوت حضرت رسول وامامت حضرت علی از آن ها عهد گرفته است .
واین مسئله را هم به امامان منسوب می کند که آن ها گفته اند که انسان فقط بر عقیده امامت مکلّف است و در این باره علامه کلینی در اصول کافی کتاب الحجه باب التسلیم وفضل المسلمین هفت روایت می نویسد که اولین روایتش را ما درج می کنیم .
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی ، عن بن سنان ، عن بن مسکان عن سدیر قال : قلت لابی جعفر انی ترکت موالیک مختلفین یتبره بعضهم من بعض : قال : فقال وما انت وذاک . انما کلف الناس ثلاثه . معرفه الائمه والتسلیم لهم فیها ورد علیهم والرد الیهم فیما اختلفو ا فیه .
( اصول کافی جلد 1 صفحه 390 )
ترجمه :سدیر می گوید من به امام باقر عرض کردم که من شیعه ها را در حالتی ترک کردم که با هم اختلاف داشتند وبر هم دیگر تبرّا می کردند .فرمود تو چکار داری مردم فقط به سه چیز مکلف هستند .
1 – شناخت ائمه
2 – قبول کردن حکمی که از طرف ائمه باشد
3 – وبر هر حرفی که اختلاف است آن را حواله ائمه کردن
نقطه آغاز افتراق واختلاف شیعه واهل سنت مسئله امامت است
اگر چه بین اهل سنت وشیعه اختلافات فقهی وعقیدتی زیادی وجود دارد ولی اگر کمی تأمل نماییم می بینیم که نقطه آغازین تمام اختلافات مسئله امامت است اهل سنت معتقد هستند که بعد از رسول اکرم فریضه قیادت ویربراهی امت را چهار صحابی جلیل القدر به ترتیب انجام داده اند که به آنها خلفاء راشدین می گویند .و مذهب شیعه بسم الله مذهب خود را بر این اساس قرار داده که بعد از رسول اکرم امام بر حق حضرت علی است واوست که وصی رسول است وخلافت بلا فصل حق او بوده وصحابه از وصیت پیامبر سر پیچی کرده وشخصی را که پیامبر برای امت انتخاب کرده بود اورا گذاشته ودیگر ی را خلیفه نمو دند ونامزد اصلی رسول را به درجه چهارم رساندند .
الغرض ابتداء شیعییت از نظریه امامت شروع می شود همان طوری که علامع حلی در کتابش منهاج الکرامه این نقطه آغازین را نشاندهی نموده است .
وان لما بعث الله محمدا قال بثقل الرساله ونص علی ان الخلیفه بعده علی بن ابی طالب ...............ثم علی بن ابی طالب لمبایعه الخلق له . ( منهاج السنه جلد 1 صفحه 30 )
حاصل ترجمه : رسول اکرم بعد از خود حضرت علی را به عنوان خلیفه مقرر کرده بود وبعد از آن به ترتیب یازده امام دیگر را ..ولی اهل سنت می گویند که بعد از رسول اکرم ابوبکر خلیفه بوده وبعد از آن عمر وبعد از او عثمان وبعد از آن علی .
تمام اصول وفروع شیعه براساس امامت است .
نزد اهل سنت ادله احکام به ترتییب چهار مورد هستند.
1 – کتاب الله
2 – سنت رسول الله
3 – اجماع امت
4 – اجتهاد وقیاس مجتهدین امت
اما در نزد اهل تشیع دلایل احکام فقط سه تا هستند .
1 – کتاب الله
2- سنت رسول الله
3- اقوال وارشادات ائمه
نزد شیعه بغیر از امام اجماع باطل است واگر با دقت در اقوال شیعه نظری بیندازیم در نزد آنان مرجع هر سه دلیل فقط اقوال ائمه است مثلا هر آیت قرآن باید به تایید امام برسد اگر ائمه بگویند که این آیت اینجوری بوده بنا به قول امام قبول کردن آن ضروری است که ((این مسئله در مباحث آینده مورد بررسی قرار می گیرد)).
خلاصه این که قرآن کلام الهی است ولی قرآن برای اثبات خود نیاز به اقوال ائمه دارد و کلام الهی بودن آن موقوف به تصدیق وتصویب ائمه می باشد .
واقوال نبی کریم (ص ) هم زمانی اعتبار دارند که به تایید امام برسند ویا موافق با قول امام باشند و چون که صحابه نزد آنان عادل نیستند روایات آنان زمانی اعتبار دارند که موافق با قول ائمه باشند ویا از ائمه روایت شده باشند واگر روایت صحابی به تایید امام نرسید ساقط الاعتبار است چنانچه ملا باقر مجلسی در بحار الانوار جزئ دوم کتاب العلم باب (28) آورده است که :
ماترویه العامه من اخبارالرسول (ص) وان الصحیح من ذالک عندهم علیه السلام والنهی عن الرجوع الی اخبارالمخالفین وفیه ذکرالکاذبین .
( بحارالانوار...جلد 2 صفحه 214 )
از روایاتی که غیر شیعه روایت کرده اند روایتی صحیح است که نزد ائمه باشد ورجوع کردن بطرف روایات مخالفین ممنوع است .
در این باب 14 روایت نقل شده است که روایات تایید نشده توسط ائمه ساقط الاعتبارند .
واز تمام این امور قطع نظر کرده لقب شیعه امامیه خود دلیلی براین مسئله است که نشان امتیازی شیعه عقیده امامت است چون هر فرقه ای خود را به لقبی ملقب می کند که نشان اعتقادی ونظریاتی انان را به نمایش بگذارد مثلا لقب اهل السنه والجماعه نشانگر این است که قطب اعتقادات آنان ( ما انا علیه واصحابی ) است ومدار اعتقادات واعمال واخلاق آنان سنت نبوی وسنت اصحاب پیامبر است . ومعتزله خود را اصحاب التوحید والعدل می نامند چون به خیال آنان فلسفه اعتقادی انان حول توحید وعدل می چرخد وشیعه خود را به امامیه واثنا عشریه ملقب می کنند وهر شخصی می فهمد که تمام اعمال واخلاق واصول وفروع شیعه حول محور وقطب امامت می چرخد .
پس چون ریشه تمام اعتقادات واعمال واخلاق شیعه امامت است ونقطه آغزین اختلاف با تمام امت همین مسئله امامت است ما برآن شدیم که مسئله امامت را بصورت کامل ومدلل از دلایل شیعه بررسی بنماییم تا حقیقت امامت برای امت مسلمان روشن گردد لذا این موضوع را کاملا دنبال نمایید تا ازحقیقت امامت آگاهی بیابیم . منتظر مباحث بعدی امامت باشید وبا نظرات خودتان مرا راهنمایی بنمایید .
عقیده امامت 2
موجد عقیده امامت عبدالله بن سبای یهودی است .
مهم ترین عقیده اهل تشیع همان طور که در مبحث اول بررسی شد عقیده امامت است واین عقیده را از تمام عقاید باارزش تر ومهم تر می دانند حتی ایمان آنان بدون این عقیده ارزشی ندارد در حالی که درمورد عقیده امامت در قرآن هیچ گونه آیه ای که دلالت بر امامت بکند وجود ندارد و بعد از گذشت 25 سال از وفات نبی اکرم ( ص ) این بدعت شروع شد وشیطان با همکاری شخصی به نام عبدالله بن سبا این عقیده را ایجاد نمودند وگروهی را از اسلام جدا کرده در گودال های شرک وامام پرستی انداختند.وهمانطور که در کتب شیعه ها آمده این عقیده برای اولین بار توسط همین شخص ایجاد شده است .
چنانچه علامه مامقانی وملاباقر مجلسی در کتاب بحارالانوار به نقل از رجال کشی می نویسد که :
وذکر بعض أهل العلم ان عبدالله بن سبا کان یهودیا فاسلم ووالی علیا علیه السلام وکان یقول وهو علی یهودیته فی یوشع بن نون وصی موسی با ا لغلو فقال فی اسلامه بعد وفات رسول الله فی علی مثل ذالک .
( بحارالانوار ....ج 25 ....ص 287 )
بعضی از اهل علم ذکر کرده اند که عبدالله بن سبا یهودی بود ه واسلام را قبول کرد وقایل بر ولایت حضرت علی شد واو در زمان یهودیت خود در مورد یوشع بن نون غلو نمود واو را وصی موسی می دانست وبعد از قبول اسلام این غلو را در مورد حضرت علی اظهار نمود و بعد از وفات پیامبر ( ص ) علی را وصی او می دانست ..
وکان اول من أشهر بالقول بفرض امامه علی وأظهر البرائه من أعدائه وکاشف مخالفیه وأکفرهم . فمن ههنا قال من خالف الشیعه أصل التشیع والرفض مدخوذ من الیهودیه .
( بحار الانوار ....ج 25 .... ص287 )
این اولین کسی است که اعلام کرد که امامت حضرت علی فرض است واز دشمنان حضرت علی ابراز بیزاری نمود ومخالفین حضرت علی را کافر قرار داد . وبنا به همین مسئله بعضی از مخالفین شیعه می گویند که تشیع وروافض زاییده ی یهودیت هستند .
ضمنا علامه کشی یکی از اکابر شیعه در قرن چهارم است که برای اولین با ر در مورد دسماء الرجال دو کتاب رجال کشی ورجال نجاشی را تأ لیف نمود ورد مورد تألیفات او ملا باقر مجلسی می نویسد که :
وکتابا الرجال علیهما مدارالعلماء الأخیار فی الأعصار والأمصار .
( بحار الانوار ...ج 1 .... ص 33 )
دو کتاب علامه کشی مورد پسند تمام علماء اخیار در تمام زمانه ها هستند .
پس کسی که مدار علماء شان بر آن می چرخد خود اعتراف می کند که سنگ بنیاد نظریه امامت از یهودیت به تشیع وارد شده وپیشوای اهل تشیع در عقیده امامت شخصی بنام عبداله بن سبای یهودی می باشد .اگر الآن علماء شیعه کفران نعمت می کنند ومرشد اول خود را انکار می کنند و یا طفره می روند چه کنیم که جهل را علاجی نیست . والله تعالی می دانسته که جاهل علاج نمی شود به همین خاطر حکم داده که وقتی شما سروکارتان با جاهلی افتاد شما کوتاه بیایید .( إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ) .
واین مسئله چیزی است که هم علماء سنی وهم شیعه ها اعتراف به آن می کنند که موجد اول عقاید امامت وعصمت همین شخص منافق بوده است و علامه بن تیمیه رحمه الله در کتاب منهاج السنه می نویسد .
اول من ابتدع الرفض والقول باالنص علی علی وعصمته کان منافقا زندیقا اراد الفساد دین الاسلام .
( منهاج ا السنه ... ج 3 . ص 261 )
ادعایی که اعل تشیع در مورد امام معصوم علیه اهل سنت می کنند در اصل اختراع یک فرد زندیق و منافق است ( عبدالله بن سبای یهودی ) .
عقایدی را که توسط این فرد ملون ایجاد شده وسر لوحه مذهب اهل تشیع قرار گرفتند عبارتند از .
1 – افضلیت حضرت علی از شیخین
2 – خلافت حق بلا فصل حضرت علی است .
3 – امامت فرض وائمه معصوم هستند .
و این عقاید اصولی ترین عقاید شیعه هستند یعنی اصول مذهب شیعه ساخته یک فرد منافق یهودی است که بنیه ی این مذهب بر تخریب اسلام بنا شده است .در حالی علماء معاصر شیعه این عقاید را تبلیغات می کنند که خود ائمه از این فرد واین عقاید ابراز بیزاری کرده اند .همان طور که ملا باقر مجلسی در کتاب خود بحار به نقل از امام جعفر صادق می نویسد که :
وکان امیر المومنین أصدق من برأالله من بعد رسول الله وکان اللذی یکذب علیه ویعمل فی تکذییب صدقه بما یفتری علیه من الکذب عبدالله بن سبا لعنه الله .
( بحار الانوار ... . ج 2 ... ص 217 )
امام جعفر می فرماید حضرت علی بعد از پیامبر راستگو تر بود ولی شخصی پشت سر او دروغ می ساخت وآن قدر دروغ درست کرد که راست را دروغ ثابت کرد او عبدالله بن سبا بود الله تعالی او را لعنت کند وتمام دروغ هایی که بر علیه امیر درست می کرد همین عقایدی هستند که الآن گل سر سبد مذهب شیعه قرار گرفتند ..
ودر جایی دیگر به نقل از امام زین العابدین نقل کرده می نویسد که :
لعن الله من کذب علینا انی ذکرت عبدالله بن سبا فقامت کل شعره فی جسدی لقد إدعا امرا عظیما ما له لعنه الله .
( بحار الانوار ...... ج 25 ..... ص 286 )
لعنت خدا بر کسی که علیه ما دروغ می گوید وقتی که عبدالله بن سبا را یاد می کنم موی بدن من سیخ می شوند او ادعای بزرگی نمود الله تعالی او را لعنت کند ..
وخصوصا فاضل محشی بحار الانوار در حاشیه آن جمله قشنگی می نویسد که ذکر آن خالی از لطف نیست او می نویسد که :
کان قبل ذالک یتقون ولا یقولون علانیه تلک الامور فظهر وترک التقیه وأعلن القول بذلک القول بکفر المخالفین من مختصاته لعنه الله علیه .
( بحار الانوار .... ج 25 ....... ص 287 )
قبل از عبدالله بن سبا تقیه می کردند واموری مانند ( وصی بودن حضرت علی ، أحقّ بالإمامت وأفضلیت علی ) را بصورت علنی نمی گفتند لیکن این ملعون تقیه را رها کرده وذکر این موارد را بصورت علنی شروع کرد . ومخالفین علی را به کفر منصوب کردن یکی از مختصات اوست الله تعالی اورا لعنت کند .
بله دوستان خدا لعنت کند کسی را که در این مورد تقیه را رها می کند وعلانیه این عقاید را تبلیغات می کند این جمله زیبا از کتاب خودشان برای خودشان می باشد در قرآن هم بعضی قرآن تلاوت می کنند و خود بر خود لعنت می فرستند واین قوم هم خود برای خودشان واهل بیتشان وعلمایشان لعنت می فرستند وجالب این که یکی از مختصات این لعنت شده این است که مخالفین علی را که آن ها اهل سنت را می دانند منسوب به کفر می نمایند در حالی که لعنت ائمه بطرف خودشان می باشد .
پس بدانیم که اساسی ترین اصول مذهب شیعه ساخته شخصی منافق به نام عبدالله بن سبا ی یهودی است که بر اساس همین سه اصل در مورد وصایت وامامت وافضلیت وعصمت ائمه علماء شیعه هزاران روایت دروغین وجعلی بنا کردند وبه طرف ائمه منسوب می کردند و رد حق ائمه آن قدر غلو نمودن که حتی آنان را از انبیاء هم بالا تر قرار دادند و حتی مداحان بی ترمز ملعون ائمه را از خدا هم بالاتر قرار می دهند لعنت الله تعالی بر این گروه غالی که با غلوشان اسلام را تخریب وامت اسلام را تکه تکه کردند ..
مطلب را دنبال کنید ادامه دارد ودر آینده در مورد غلویات شیعه بصورت جداگانه ومفصل ومستند بحث خواهیم نمود .
موفق باشید .

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

ولايت فقيه ( روافض )

ولايت فقيه ( روافض )
فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى * فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآَخِرَةِ وَالْأُولَى * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى (24و25و26 نازعات)

و گفت من پروردگار برتر شما هستم از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت در اين عبرتي است براي كسي كه از خدا بترسد!


* ولايت فقيه *
* به قلم دكتر موسي موسوي *

همان بدعت، بال و قدرت دومي است كه به سلطه كساني كه خود را نائبان امام مهدي مي‌داند اضافه گشت. اين نظريه به معناي دقيق‌تر نظريه‌اي «حلولي» بسته است كه از مسيحيت گرفته شده و همان معني را در بردارد. اين نظريه حلولي در مسيحيت به اين صورت است كه: خداوند در مسيح تجسد مي‌يابد، و مسيح در اسقف اعظم متجسد مي‌شود. در عصر دادگاههاي تفتيش عقايد در اسپانيا، ايتاليا، و قسمتي از فرانسه، «پاپ»‌ به عنوان سلطه الهي مطلق بر مسيحيان و ديگران حكمراني مي‌كرد. و به اعدام، سوزاندن، و زنداني كردن مردم دستور مي‌داد. پليسها و ماموران او در طول روز و دل شب به خانه‌هاي اين مردم مي‌ريختند و انواع و اقسام فساد و منكرات را بر اهل اين خانه ها واقع مي‌كردند. اين نظريه ساختگي پس از غيبت كبري در زماني كه علما از الهي بودن منصب امامت سخن مي‌راندند و آن را ستايش مي‌كردند، به نظريات شيعه اضافه گشته و شكل عقيدتي به خود گرفت.
اين سلطه الهي از امام جانشيني براي رسول خدا - صلى الله عليه وآله وسلم - مي‌ساخت كه از طرف خداوند انتخاب گشته و داراي سلطه مي‌باشد. و چون امام زنده بوده و فقط از انظار غايب است، و با غيبت خود سلطه الهي خويش را از دست نداده، بلكه اين سلطه به نائبان او، يكي پس از ديگري و تا روز قيامت، انتقال مي‌يابد.
اين چنين بود كه نظريه ولايت فقيه، در افكار فقهاي شيعه جاي بزرگي را به خود اختصاص داد. عده كثيري از آنان نيز اين نوع ولايت را به معناي ذكر شده انكار نمودند و گفتند امرولايت، خاص به رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- و دوازده امام پس از او بوده، و بعد ازاينان به شخص ديگري همچون نايبان امام انتقال نمي‌يابد. در نتيجه به نظر اين عده ولايت فقيه، بيشتر از ولايت يك قاضي كه مي‌تواند بر اوقاف بدون سرپرست امين تعيين كرده، و يا براي مجنون و قاصر قيمي قرار دهد نيست.
همان گونه كه پيداست نظريه ولايت فقيه هرگز نتوانست از مرحله تئوري به مرحله عملي برسد، مگر پس از اينكه شاه اسماعيل صفوي، پادشاهي و سلطه را در ايران بدست گرفت و اين همان عصري است كه ما آن را «عصر جدال دوم ميان شيعه و تشيع» نام نهاده‌ايم.
شاه اسماعيل صفوي در خانواده اي صوفي نشأت گرفت و مقر آنان شهر اردبيل بود كه درشمال غربي ايران واقع است. اجداد وي از سردمداران نهضت صوفيان بودند كه شعار آنان عشق به علي –عليه السلام- و آل بيتش بود و در استان آذربايجان تركيه نفوذ زيادي داشتند.
شاه اسماعيل توانست در سال 907 هجري و در زماني كه جنگهاي عثماني ايران را بسيارضعيف كرده بود حكم و سلطنت را بدست گيرد.
اين پادشاه جوان كه در سن سيزده سالگي تاج گذاري كرد در پشت پرده حكومتش محركاتي داشت كه او را جهت داده و راهنمايي مي‌كردند كه همان رهبران نهضت تصوف بودند در زمان به حكومت رسيدن شاه اسماعيل بجز شهرهاي قم كاشان و نيشابور هيچ كدام از مناطق ايران شيعه مذهب نبودند و او مذهب شيعه را مذهب رسمي ايران اعلام كرد در نتيجه سيل حركت مبلغان صفويه به همه شهرهاي ايران باريدن گرفت و اين مبلغان در مدح علي –عليه السلام- و اهل بيتش اشعار و خطابه هاي مي‌خواندند و مردم را به دخول به مذهب شيعه ترغيب و تشويق مي‌نمودند شاه اسماعيل نيز با زور و شمشير كساني را كه از ورود به مذهب شيعه امتناع مي‌ورزيدند از دم تيغ گذرانيده و به قتل مي‌رسانيد.
با اينكه شاه اسماعيل به حكم نشأت و مقام تصوفش از ته قلب شيعه بود اما اعطاي صفت شيعه خالص به ايران براي او و نظام جديد حكومت اهميت بسياري داشت چون جنگهاي عثماني اگرچه جنگهاي اقليمي بود اما در گذشته ايران ريشه دوانيده بود و ادامه اين جنگ با مسئله حرمت جنگ مسلمان با مسلمان به سختي تضاد و تصادم مي‌كرد اين نظريه در ايران مطرح شده بود و در نتيجه افراد زيادي بودند كه با جنگ و خون‌ريزي مسلمانان مخالف بوده و اعتقاد داشتند كه بايد به خلافت عثماني پيوست و از امر خليفه كه اميرالمومنين لقب يافته بود اطاعت نمود اما مذهب جديدي كه شاه اسماعيل بر ايران تحميل نمود نوعي همبستگي قوي بين ايرانيان بوجود آورد و همه اميد و آرزوهاي خلافت عثماني مبني بر انضمام ايران به امپراطوري خودش را به سرابي تبديل نموددر زماني كه شاه اسماعيل خود را قطبي صوفي و پادشاهي مي‌دانست كه براي مذهب شيعه مجد و عظمتي بي‌سابقه به ارمغان آورده است به ولايت فقيه تن در داد و ازعلي بن عبدالعال‌الكركي‌العاملي كه از بزرگ علماي شيعه بود و در جبل عامل لبنان سكونت داشت درخواست كرد تا از او پشتيباني سياسي نموده و براي جلوس بر كرسي سلطنت و دردست گرفتن حكومت اجازه‌اي صادر كند كه صدور اين اجازه نامه به نام ولايت عمومي و صلاحيت هاي فقيه بود متن اجازه «كركي» مبني بر جلوس شاه اسماعيل هنوز در كتب تاريخ موجود مي‌باشد.
رجوع شاه به يك عالم شيعه موجود در جبل عامل لبنان جهت پشتيباني از نظامش و در ابتداي حكمراني وي، دليل قاطعي است بر اينكه، رهبريت مذهبي شيعه در آن ايام در جبل عامل، يعني پايگاه دوم شيعه، بعد از عراق مستقر بوده است. به همين علت نيز هرگز جاي تعجب نيست كه بدانيم «شاه عباس» نوه شاه اسماعيل نيز، عالم بزرگ شيعه «شيخ بهاء الدين» را از جبل عامل به پايتخت حكومت خود، يعني اصفهان فرا مي‌خواند تا مرجع رسمي كشور بوده، و او را به «شيخ الاسلام» ملقب مي‌سازد.
نتيجتاً از سطور گذشته اين مسئله به وضوح تمام آشكار مي‌گردد كه، نظريه ولايت فقيه در عقيده شيعه از قبل موجود بوده، و نيز نظريه عدم شرعيت خلافت اسلامي، و يا هر نوع حكومت ديگر، مگر به اجازه ولايت فقيه كه نماينده امام غايب و منصوب شده به امر خداست، بر پايه آن شكل مي‌گرفت.
از زمان دخول مذهب شيعه به ايران توسط شاه اسماعيل تا كنون، رهبريت مذهب شيعه در ايران، همواره داراي نفوذي وسيع بوده است، و از سوي حكام و ملوك مورد احترام زيادي قرار مي‌گرفته است.
و با اينكه در طول تاريخ روابط بين پيشوايان مذهبي و رهبريت سياسي متمثل در ملوك و حكام همواره بسيار خوب بوده، اما در بعضي از احيان نيز در بين آنان جدالي صورت مي‌گرفت و به پيروزي يكي بر ديگري مي‌انجاميد. از زماني كه شاه اسماعيل توانست از ولايت فقيه منصبي از منصب شاه بسازد، هرگز اين مسئله اتفاق نيفتاده است كه ببينيم فقيهي از فقهاي شيعه، خود را مستقيماً براي حكمراني نامزد كرده باشد. و نظريه ولايت فقيه از لحاظ تطبيقي، و به آن صورت كه در تاريخ معاصر بروز نموده است، هرگز در فكر و ذهن فقها وجود نداشته است. و فقهاي ايران هرگز از اين حق خود، بيش از رودررو قرار گرفتن با سلطان در صورت بروز مخالفت و يا همراهي با او در حالت جنگ با دشمنان، استفاده ديگري نكرده‌اند.
در زماني كمتر از دو قرن پيش، هنگامي كه فتحعلي شاه قاجار خواست با «تزار» بجنگد، مجتهد بزرگ شيعه «سيد محمد طبابايي» ملقب به «مجاهد» در پيشاپيش لشكر شاه در جنگ با روسيه قرار گرفته بود، و به نام ولايت فقيه فتواي جهاد صادر كرد. هنگامي كه ايران در آن جنگ شكست خورده و فتحعلي‌شاه از هفده شهر ايران به نفع روسيه تنازل ابدي نمود، و لشكرشكست خورده همراه با سيد مجاهد به ايران بازگشت، ايرانيان از آنان با بر زبان راندن انواع عبارات خزي و عار استقبال نمودند. و حتي بر سر سيد مجاهد و اطرافيانش، بخاطر اينكه اين رهبر ديني، ايران را به سوي هلاك و فاجعه مي‌راند، جيفه و كثافت ريختند.
اما در تاريخ معاصر ما كه همان عهد جدال ميان شيعه و تشيع مي‌باشد، ولايت فقيه شكل ديگري به خود گرفته و به صورتي حاد و عنيف همه ارزشهاي اسلامي و انساني را در هم مي‌كوبد. و شايد از مهمترين پيامدهاي اين نظريه، همان جدال بين خود فقها در باره اين موضوع، و شكست خوردن قدرت حاكمه توسط قدرت فقهي محكوم بود.
با اينكه ما در اين رساله تصحيح مي كنيم و( نمي‌خواهيم) از اشخاص نامي برده باشيم، اما وقايعي كه به آن اشاره مي‌كنيم آنقدر واضح است كه شيعياني كه در جريان حوادث عالم تشيع بوده‌اند به خوبي آنرا مي‌شناسند. اين وقايع، يا در مقابل چشمان آنها اتفاق افتاده و يا خبرش به گوش آنان رسيده است، به همين علت اطمينان كامل دارم كه شيعياني كه اين كتاب را براي آنان نوشته‌ام در مورد اين فصل احتياجي به دليل و سند و ذكرنامها ندارم چون وقايع ولايت فقيه و بدبختي‌هاي ناشي از آن، در مجتمعات شيعه، چه در ايران و چه در غير از ايران از خورشيد در دل آسمان آشكارتر است.
اكنون بگذاريد به بحث ولايت فقيه بازگشته و آنرا از لحاظ نظري و عملي مورد بررسي قراردهيم. اساس اين نظريه در نزد فقهاي شيعه، بر اين آيه تمركز دارد:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾. (النساء: 59).
(معني): «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد از خداوند و رسول او و اولي الامر خود اطاعت كنيد، و اگر در امري به منازعه برخواستيد، آنرا به خدا و رسول او بازگردانيده و راه چاره را بيابيد».علماي شيعه مي‌گويند منظور از اولي‌الامر در اين آيه كريمه، همان خليفه و يا امام شرعي است، كه از امام علي، و پس از او از فرزندانش تا امام مهدي، تشكيل شده است. و در زمان غيبت امام مهدي، حق ولايت مختص به فقها و مجتهديني است كه جاي او را پر نموده، و نايبان عام او مي‌باشند.( در آيه مورد بحث چندين نكتة مهم هويداست :
1-اولي‌الامر فقها ،واليان، اميران جنگي و.. را در بر مي گيرد و در شرايط متفاوت به هر كدام از آنها اطلاق شده است
2- شرط اطاعت از اولي‌الامر پيروي آنها از قرآن (اطيعوا الله) و سنت(اطيعوا الرسول) مي باشد.
3- اولي الامر مذكور معصوم نيستند چرا كه در صورت تنارع به رجوع به خدا و پيامبر امر شده است.
4- بازگشت به قران و سنت تنها به اولي‌الامر محدود نمي‌شود بلكه عامة تحت امر را نيز شامل مي‌شود) اشتباه و بطلان اين تفسير بسيار روشن و واضح است، و نظريه ولايت فقيه قبل ازهرچيز با نص صريح قرآن برخورد و تصادم مي‌كند. قرآن كريم چهارچوب صلاحيت فقها را به وضوح كامل بيان نموده است و بسيار جاي تأسف است كه مي‌بينم كساني كه در رد اين نظريه تلاش نموده‌اند، از ذكر اين نكته اساسي كه نظريه ولايت فقيه از بيخ و بن برمي‌كند باز مانده‌اند. اين آيه كريمه در رد نظريه ولايت فقيه و ميزان صلاحيت فقها چنين عنوان مي‌كند:
﴿فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾. (التوبة: 122).
(معني): «پس چرا گروهي از هر فرقه بيرون نروند تا علم بياموزند و هنگام بازگشت، قوم خود را بيم و انذار دهند تا بلكه از نافرماني حذر كنند.»
پس نظريه ولايت فقيه با نص قرآن تعارض دارد و هر شخصي با نص الهي به معارضه برخيزد، صريحاً از اسلام خارج است. بگذاريد بار ديگر به آيه كريمه بازگرديم:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾
هركسي كه اين آيه را بخواند و از تفسير و تجزيه جز به جزء آن بر طبق هوي و هوسش خودداري كند يقيناً در خواهد يافت كه اطاعت از اولي الامر، با اطاعت از خدا و رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- اختلاف دارد. اطاعت از اولي الامر اطاعتي محدود است كه در نطاق صلاحيتهاي واگذار شده به والي، بر طبق طبيعت شغلش انجام مي‌گيرد و حتي بر طبق اين آيه صلاحيت حكم دادن در منازعات بين مسلمانان نيز از او گرفته شده است و از اين گذشته اين آيه بسيار واضح و صريح در مورد كساني نازل شده است كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- آنان را به نيابت از سوي خودش و به عنوان والي بر شئون مسلمانان گمارده بود. آيه در مورد عصر اول پيامبر خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- نازل شده و به همان عصر اختصاص دارد. و اشاره به آن، اشاره اي است خاص و نه عام. اما حتي اگر آن را به صورت عام بررسي كرده و بگوييم اين آيه، اولي‌الامر بعد از هر عصر حضرت رسول -صلى الله عليه وآله وسلم- را شامل مي‌شود، باز هم عدم وجود اطاعت از آنان در منازعت ميان مسلمانان به اثبات مي‌رسد. يعني همان امري كه از شان اولي‌الامر كاسته، و صلاحيت ولايت عام و يا مطلق را از آنان سلب مي‌كند*. مي خواهم بدانم كساني كه ولايت فقيه را قبول داشته و حق تحكم در شئون سياسي، اقتصادي، لشكري و اجتماعي را به او مي‌دهند، چگونه به اين آيه استدلال نموده و آن را حجت قرار مي‌دهند؟ پس اگر ولي امر همانگونه كه كتاب خداوند مي‌گويد حق تدخل درمنازعات مسلمانان را ندارد، و اين امر بدين خاطر است كه نتواند از خدا و رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- سوء‌استفاده نموده و در مجتمع اسلامي بر حسب هوي و هوس و عقايدش، و بدون در نظر گرفتن شوري حكمراني كند نتيجتاً آيا مي توان گفت كه نايب ولي امر از خود او اختيارات بيشتري دارد؟
در ايران كه در تاريخ معاصر، يعني همان عصر جدال سوم ميان شيعه و تشيع، مهد ولايت فقيه به شمار مي‌رود، ولايت فقيه توانست با استفاده از قانون اساسي جدي بالاترين مقام كشوري را كسب نموده، و سلطه مطلق كشور را در دست گيرد. اما با همه اينها، وضع كنندگان و پشتيبانان اين قانون اساسي هرگز نتوانستند تناقضات واضحي را كه بين تطبيقات عملي، و نظري فقهي وجود دارد حل نموده و به همين دليل از چشم انداز مجتمع شيعه، نظريه ضعيف، ركيك و سست به نظر مي‌رسد اگرچه قدرتهاي مادي بزرگي از آن پشتيباني مي‌كند، شايد از بارزترين اين تناقضات، اين مسئله باشد كه شيعيان در مورد آن مي‌پرسند: «آيا ولايت فقيه منصبي است ديني، يا سياسي؟»
چون اگر ولايت فقيه منصبي است ديني، در نتيجه قابليت انتخاب شدن و عزل شدن ندارد. همان گونه كه قابليت تطبيق ندارد، پس هرگاه كسي به مرتبه فقاهت برسد به صفت ولايت موصوف مي‌گردد و اطاعت از اوامر او كه ولايتش بر همه مسلمانان واجب مي‌گردد. اما ما مشاهده نموده‌ايم كه چگونه برخي از فقها مورد اهانت و شتم قرار گرفته و يا زنداني و فراري شده‌اند. و همه اين امور بخاطر اين بود كه در مقابل سلطه فقيه حاكم موضع‌گيري فكري و يا سياسي كرده بودند.اما اگر ولايت فقيه منصبي سياسي است، پس چرا آنرا به دين و مذهب ربط مي‌دهند و لباس عقيدتي مي‌پوشانند؟ و چرا دم از واجب بودن اطاعت از ولي فقيه مي‌زنند؟ از همه اينها گذشته هنگامي كه فقيهان يك شهر، در رأي و عقيده با يكديگر به زد و خورد مي‌پردازند، يك شخص از لحاظ عملي چگونه مي‌تواند ولايت فقيه را تجسم كند؟ و چگونه مي‌توان بين آراء متناقض و متخالف اين فقيهان جمع بندي نمود؟
به راستي كه ربط دادن چنين قانوني به اسلام، كه خداوند آنرا جهت بالا بردن ارزشهاي انساني فرو فرستاده است، بزرگترين اهانت به اين دين قيم و آسماني است.نظريه ولايت فقيه از ايران فراتر رفت و به مناطق شيعه نشين ديگر سرايت نمود تا شيعيان آنجا را همانند شيعيان ايران در زير تازيانه طوفان خود گيرد. من از اين مي ترسم كه اين بلا دامن گير شده و همه شيعيان را آنگونه در برگيرد، كه پس از آن حتي رؤياي استقرار را نيز در خواب خود نبينند. اگر شيعه مي‌دانست كه به نام ولايت فقيه چه فجايعي رخ داده و مي‌دهد سايه اين فقها از سر مناطق شيعه نشين كم مي شد و اين حضرات هم چون گوسفند گريزان از دست گرگ، از دست شيعيان پا به فرار مي‌گذاردند.
هم اكنون و در زمان نوشتن اين سطور، در سرزمين شيعه نشين ايران، و پس از اينكه مردم اين سرزمين از دست ولايت فقيه بدبختي‌هاي بسياري كشيده‌اند، مي بينيم كه در مقابل مذهب و همه امور ناشي از سلطه فقها و مرجعيت مذهبي واكنشي بسيار عنيف و سخت بوجود مي‌آيد كه اين بدبختي‌ها به نوبه خود مردم ايران را به خروج دسته جمعي از اسلام تهديد مي‌كند.به همين علت است كه من مخلصانه از خداوند مسئلت مي‌كنم كه رساله تصحيحي من قبل از اينكه دير شود، و ديگر نوشدارو را فايده‌اي نباشد، بدست مردم ايران رسيده تا بدانند كه راه رهايي در از بين بردن و انكار كردن نيست، بلكه در ساختن و اصلاح خلاصه مي‌شود.
من نمي‌خواهم كسي تصور كند كه من در رسالتم شخص خاصي از فقهاي زمامدار را مقصود نظر دارم بلكه اين را مي‌خواهم بگويم كه سخن من سخني عمومي است. چون هنگامي كه به دقت به پيش آمد هاي دردناكي كه در ساحت اسلامي و شيعي جريان دارند بنگريم، خواهيم ديد در رويدادهايي كه با مبادي صريح اسلام تناقض دارند، ولايت فقيه نقش بارز و اصلي را بازي مي‌كند، و اكثريت فقها نيز موضع گيري مخالفي ندارند. بلكه يا تاييد كننده اين رويدادها بوده و يا در مقابل آن خاموش مي‌مانند. به جرأت مي‌توان گفت عده فقهايي كه با اين رويدادها مخالفت مي‌ورزند، شايد از تعداد انگشتان يك دست نيز كمتر باشد.
در اينجا آنچه را كه قبلا گفته‌ام تكرار مي‌كنم، و آن اينست كه: من فكر نمي‌كنم كه هرگز در تاريخ بشريت، غير از ولايت فقيه، هيچ نظريه ديگري اين چنين باعث خونريزي و درد و اندوه شده باشد، من احتياجي نمي‌بينم كه از شيعه بخواهم تا در مقابل اين نظريه مقاومت كند. چون بحمدالله هم اكنون اين نظريه با دست خودش، خود را نابود مي‌سازد، چون هنگامي كه يك نظريه به علت شكستش در تطبيق، با مصيبتهاي ببار آمده، از درون خود را نابود مي‌سازد آنگاه است كه مي‌توان گفت اين نظريه راه نابودي و زوال را پيش گرفته است.
برگرفته از كتاب شيعه و تصحيح

تصويري از عقل تسخيرشده شيعه توسط آخوند هاي احمق

تصويري از عقل تسخيرشده شيعه توسط آخوند هاي احمق





ابراز محبت شديدي كه ملت ايران با نماينده امام مهدي دارند هر روزه برايش مايعات ونوشيدني هديه مي كنند

محدثين شيعه خر بودند يا خران شيعه محدث ؟؟؟

محدثين شيعه خر بودند يا خران شيعه محدث ؟؟؟



آيا مي دانيد يك محدث بايد داراي چه اوصافي باشد ؟

اگر راوي حديثي! جمعي از خران باشند چه قضاوتي مي كنيد ؟

در اصول كافي داستان خري آمده به نام عفير و شيخ كليني ماجراي مضحكي در باره ي اين خر نقل مي كند و مي نويسد :

روايت شده كه امير مومنان فرمود : كه آن خر با رسول خدا به سخن در آمد و گفت : پدر ومادرم فدايت شود ! همانا پدرم از پدرش واواز جدش واوازپدرش براي من حديث آورد كه پدرجدّ ما با نوح در كشتي همراه بود ونوح برخاسته ودستي بركفل او كشيد و گفت : ازپشت اين خر ، خري در آيد كه سرور پيامبران و آخرين ايشان برآن سوارشود .پس خداراسپاس كه مرا همان خرقرار داده است .(اصول كافي درج 1 ص 343 )

معلوم نيست چه كسي اين افسانه غريب را ساخته وبراي شيخ كليني نقل كرده است وكليني چگونه آنرا باور كرده ودر كتابي كه به قول خود آن را از آثار صحيح فراهم آورده گنجانيده است ! كسي نمي داند كه اين جماعت خران چكونه حديث نوح را در خاطر نگهداشته اندو به يكديگر رسانيده اند و نيز بر كسي معلوم نيست كه خران هريك چند صدسال عمر كرده اند كه از روزگار پيامبر اسلام تازمان نوح را تنها در پنج نسل گذرانده اند . الاغ مي گويد ( حدّثني أبي عن جدّي ) تا جدّ چهارمش .در صورتيكه بين نوح وپيامبرمان هزاران سال است پس چگونه الاغ مي گويد جدّ چهارمش با نوح در كشتي بوده است ؟ مگر الاغ چقدر عمر مي كند .سخن گفتن آخرين خر به زبان فصيح وبليغ عربي ونقل حديث بصورتي كه محدثان گزارش مي نمايند ( حدّثني ) نيز از عجايب است ! گمان مي رود كسي با كليني سر شوخي داشته واين افسانه ي خنده آور را براي او حكايت كرده است .

( آيا ميدانيد صفحه ي 108 )


مدير وبلاگ : من در تعجبم كه آيا محدثان شيعه خر بودند يا خران شيعه محدّث ؟ اين معما را براي شما خوانندگان مي گذارم تا شما با نظراتتان فيصله كنيد اما اگر آخوند هاي پيشين شيعه مانند آخوند هاي فعلي ( خامنه اي و احمدي نژاد و....) بوده اند من فكر مي كنم آخوند هاي شيعه خر بودند.

والله اعلم

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

در نهج البلاغه قسم دوم ص 118 می آرد.

ومن کتاب له (علیه السلام) کتبه إلى أهل الأمصار یقص فیه ما جرى بینه وبین أهل صفین:
وَکَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَیْنَا وَالْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، وَالظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، وَنَبِیَّنَا وَاحِدٌ، وَدَعْوَتَنَا فِی الإسلامِ وَاحِدَةٌ، لاَ نَسْتَزِیدُهُمْ فِی الإیمانِ باللهِ وَالتَّصْدِیقِ بِرَسُولِهِ (صلى الله علیه وسلم)، وَلاَ یَسْتَزِیدُونَنَا، الاَْمْرُ وَاحِدٌ، إِلاَّ مَا اخْتَلَفْنَا فِیهِ مِنْ دَمِ عُثْمانَ، وَنَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ!

این (فرمان گشتی) مکتوب حضرت علی علیه السلام است که بسوی باشندگان شهرها نوشته بود بیان فرموده درین مکتوب ماجرای آن (جنگ) که میان او و اهل صفین (یعنی حضرت معاویه و رفقایش) پیش آمد:
ابتدای کار ماباین طور شد که ما و جماعتی از اهل شام با هم جنگ کردیم و ظاهرست که خدای ما و ایشان یکی است و نبی ما و ایشان نیز یکی است ودعوت ما و ایشان در اسلام یک است. ما زیاده ازیشان نیستیم در ایمان بخدا تصدیق برسول او صلی الله علیه وآله وسلم ورنه ایشان از ما (درین امور) زیاده هستند پس جمع امور ما و ایشان یکی است بجز اینکه در خون عثمان با هم اختلاف پیش آمده و ما ازین پاک دامن هستیم.
ف: شان حضرات خلفای ثلاثه و شأن سائر مهاجرین و انصار بس ارفع و اعلی است، درین مکتوب حضرت معاویه را حضرت علی مرتضی در دین و ایمان مثل خود قرار میدهد و تصریح می فرماید که میان من و اهل شام اختلاف مذهبی قطعاً نیست الامر واحد. حضرات شیعه را باید که این فرمان گشتی را که جناب امیر باهتمام تام در تمام شهرها فرستاده و در نهج البلاغه که آنرا شیعه کتاب امیر علیه السلام می گویند مروی است بنظر عبرت مطالعه نمایند و خود انصاف کنند که آیا اتباع حضرت علی ایشان میکنند یا اهل سنت؟

۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

مجبور به سکس با آخوند قاضی رئیس شعبه شدم (نظریک خواننده )

مجبور به سکس با آخوند قاضی رئیس شعبه شدم (نظریک خواننده )
آخوند = کثافت
آخوند = رذالت
آخوند = پستی
آخوند = تجاوز به عنف
آخوند = صیغه
آخوند = حیوانیت
آخوند = بربریت
آخوند = موذی
آخوند = افعی
آخوند = سکس
آخوند = نجاست
حبیب از مشهد

مجبور به سکس با آخوند قاضی رئیس شعبه شدم

مجبور به سکس با آخوند قاضی رئیس شعبه شدم
برای گرفتن طلاق از شوهر معتادم مجبور به سکس با آخوند قاضی رئیس شعبه شدماجبار زنان ایرانی‌ به سکس با آخوندها برای گرفتن طلاق.داستان سطل یخ آخوندها،فقر وتن فروشي در مصاحبه با رادیو سوئدلطفا به لینک زیر گوش دهیدوعبرت بگیرید .ببینید که این حکومت پست خامنه ای چه بلایی بر سر مردم با غیرت ایران آورده است برای گوش دادن این جملات دردناک به لینک زیر گوش کنیدhttp://www.kvinnonet.org/audio2/AF0725.ram

حدیثی از تفسیر امام حسن عسکری در اثبات جهنمی بودن شیعه

حدیثی از تفسیر امام حسن عسکری در اثبات جهنمی بودن شیعه
در تفسير امام حسن عسكري كه از معتبرترين كتب شيعه است و چرا نباشد كه امام معصوم مصنف آن است اين روايت آورده كه «إن الله أوحي إلي آدم أن الله ليفيض علي كل واحد من محبي محمد وآل محمد وأصحاب محمد ما لو قسمت علي كل عدد ما خلق الله من طول الدهر إلي آخره وكانوا كفارا لأداهم إلي عاقبة محمودة وإيمان بالله حتي يستحقوا به الجنة وإن رجلا ممن يبغض آل محمد وأصحابه أو واحداً منهم لعذبه الله عذاباً لو قسم علي مثل خلق الله لأهلكهم أجمعين».ترجمه: خداي عزوجل وحي فرستاد بسوي آدم كه بر كساني كه محبت مي دارند با محمد و آل وي و اصحاب وي چنين رحمت مي فرستد كه اگر آن رحمت تقسيم كرده شود بر جميع مخلوق از اول تا آخر و ايشان كافر باشند يقيناً آن رحمت همه را به حسن خاتمه و ايمان بالله برساند تا كه ايشان مستحق جنت شوند و كسي كه بغض دارد از آل محمد و اصحاب محمد يا با يكي ازيشان برانكس خدا عذابي نازل كند كه اگر آن عذاب تقسيم كرده شود بر جميع مخلوق يقيناً همه را هلاك گرداند.بله دوستان وقتی بایکی از اصحاب پیامبر بغض کردن جهنم را واجب می کند پس بغض با پدر زن پیامبر اکرم وداماد فاطمه زهرا چقدر مبغوض الهی می شود خود محاسبه کنید لعنت الله علی أعداء الصحابه اجمعین شيعه همان قومي است كه الله تعالي به ما نحوه دعا كردن وحفاظت خواستن از اين قوم را در سوره فاتحه به ما آموخته است پس الله تعالي همه مسلمانان را از مكر ها ونقشه هاي شوم اين قوم بدبخت حفاظت نمايد

بي حياترين قوم

بي حياترين قوم
در بین تمام ادیان واقوامی که الله تعالی در دنیا خلق فرموده است بهترین وحساس ترین هدیه ای که به آ ن ها عطا نموده است حیا وناموس است . والله تعالی آن قدر به این مسئله توجه می نماید که برای هر مسئله ای دو شاهد را کفایت قرار داده است ولی در این مورد استثناء است وکمتر از چهار شاهد را الله تعالی قبول نمی کند چرا ؟مسئله ی ناموس وحیا این قدر مهم است که آن را جز ئی از اجزاء مهم دین قرار داده است نبی اکرم ( ص ) می فرماید ( الحیاء شعبه من الایمان ) وکسی که به ناموس خود اهمیت ندهد اورا در شریعت دیّوث می نامند وپیامبر گرامی می فرماید دیّوث بوی جنت به مشامش نمی رسد وقتی که حیا از انسان رفت دست به هر کاری می زند و پرواه هیچ کار زشتی را نمی کند جایی که حضرت می فرماید ( إذا فاتک الحیا فافعل ما شئت ) وقتی حیای تو از بین رفت هر کاری دلت می خواهد انجام بده . واین مسئله حتی در مجامع غیر اسلامی هم مهم است وانسان های با وجدان قوم یهود ونصاری هم به این مسئله اهمیت می دهند وبه ناموس خود احترام می گذارند واگر چه در ادیان تحریف شده آنان مسائلی وآزادی هایی قایل هستند ولی باز هم آزادانه وبا افتخار برای ناموس دری هم دیگر تبلیغات نمی کنند وفضایل این کار بی عفت را بیان نمی کنند .تنها مذهبی که علنا وبا افتخار پیروانش را دستور می دهد وبرای آنان فضایلی را در قبال انجام این عمل ضد فطری وانسانی بیان می کند مذهب شیعه است که به نام دین وبه نام اسلام آخوند های بی غیرت به ناموس پیروان خود حمله می کنند وآن قدر این قوم میمون صفت را استحمار کرده اند که هر کس خواهرش به زنا مبتلا شد افتخار می کند که خواهرم را فلان حاج آقا صیغه کرده جنت برایش واجب شد وبه حاج خانم منسوب گشت . و چون اکثر آخوند ها بچه صیغه ای هستند ووجود شان خلاف فطرت بود ه به این عمل غیر فطری عادی شده اند پس ای ملت بیچاره شیعه از عقلت استفاده کن تا کی می خواهی میمون بمانی وناموست دردست این وآن باشد این آخوند های بی غیرت پرواه شما را نمی کنند حتی به نوزادان زیر دو سال شما هم رحم نمی کنند.((((امام حتي صيغه كردن بادختر شيرخوار را نيز جايز مي دانستند ، لذا فرموده اند:« نزديكي با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جايز نيست و اما ساير لذت ها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخيذ حتي در شيرخوار اشكالي ندارد!! »تحرير الوسيله جلد سوم با ترجمه فارسي مسأله12دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ))))آخر در کدام مکتب اجازه ی استفاده جنسی با کودکان معصوم زیر دوسال داده شده است آیا در یهودیت ومسیحیت ومکاتب کمونیسم وهندو وسیک ها هم چنین مسئله غیر فطری وجود دارد ای شیعه بدبخت فکر کن عاقل باش به فکر نجات ناموست باش از این مذهب ساخته دست افراد بی ناموس فرار کن والله تو هندو بشی برایت بهتره از این شیعه بودنت .یهودی بشی بهتره برات .حد اقل ناموست حفظ می شه این جا نه ناموس داری ونه دین .در یهودیت ومسیحیت وهندویت فقط دین نداری ولی ناموس داری .عبدالله بن سنان ميگويد ازامام صادق- عليه السلام- درباره متعه پرسيدم فرمودند::( لا تُدنّس نفسك بها) نفس خود را با آن كثيف مگردان.بحار الانوار100/ 318ازامام صادق -عليه السلام- پرسيده شد: آيا صيغه ثواب دارد ؟ فرمود:« اگر مقصودش از آن رضاي خدا باشد ،در ازاي هر كلمه اي كه با او صبحت كند يك نيكي برايش نوشته مي شود و هر باريكه به او نزديك شود خداوندگناهي را از او ميبخشد ، وهرگاه غسل كند به انداره قطرات آبيكه بربدنش ريخته خداوند گناهانش را مي آمرزد »من لايحضره الفقيه3/366از عمار روايت است كه گفت امام صادق –عليه السلام- فرمودند: ( قد حرمت عليكم المتعة) تحقيقا متعه برشما حرام شده است پيامبر خدا -صلي الله عليه وآله- فرمودند!:« من تمتع بإمراة مؤمنة كأنما زار الكعبة سبعين مرة »-كسي كه يك مرتبه با زن مسلماني صيغه كند گويا هفتاد مرتبه خانه كعبه را زيارت كرده است!" دقت كنيد ، آيا واقعا يك مرتبه صيغه كردن ! ثواب هفتاد زيارت كعبه را دارد ؟!پيامبر- صلي الله عليه و آله – فرمودند:« من تمتع مرة أمن من سخط الجبار »-كسي كه يكبار صيغه كند از غضب خداي جبار در امان مي ماند" و كسي كه دو بار صيغه كند با ابرار محشور ميگردد وكسيكه سه بارصيغه كند در بهشت دوشادوش من خواهد بود.من لا يحضره الفقيه 3/ 366

خشم امام موسی کاظم از شیعیان مرتد

خشم امام موسی کاظم از شیعیان مرتد
كليني‌ از امام‌ موسي‌ كاظم‌ كه‌ يكي‌ از امامان‌ شيعه‌ است‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفته‌ است‌: وجه‌ تمايز شيعيان‌ ما از ديگران‌ اين‌است‌ كه‌ شيعيان‌ ما توصيف‌ كنندگاني‌ بيش‌ نيستند و هرگاه‌ آنها را بيازمائيد، ايشان‌ را مرتد خواهيد يافت‌.(الكافي‌،الروضه‌، ج‌8 ص‌228)حقیقتا این جمله ی امام موسی کاظم را باید با طلا نوشت چون اصلیت وحقیقت شیعه ملعون را ظاهر کرده است چون شیعه فقط وفقط یعنی روضه ونوحه ! نه برای مذهبش دلیلی دارد نه در فطرتش غیرتی ونه در سرش منطقی اینان مرتدانی بیش نیستند که امامان خود را فروختند وبعد از فروختن آن ها بر آنها نوحه می کنند مگر امامان را چه کسی جز این مرتدان ملعون کشته است جمله امام زین العابدین خیلی زیباست آن جا که می فرماید«اينها برما گريه ميكنند ! مگر ما را جز آنها چه كسي كشته است ؟!»احتجاج 2/29این گروه منافقانی روباه صفت حیا وناموس فروش و مرتدانی هستند که از هیچ چیز شرمی ندارند آخوند های آنان برای پرکردن شکم وسیر کردن زیر شکم هزاران روایات ساخته وبه نام ائمه دارند مردم را استحمار می کنند .

تعریف امام علی از شیعیان ناخلف 2

تعریف امام علی از شیعیان ناخلف 2
از شما به‌ چندين‌ غم‌ و اندوه‌ مبتلا هستم‌. اول‌ اينكه‌ با اينكه‌ گوش‌ داريد اما كر هستيد. دوم‌اينكه‌ حرف‌ مي‌زنيد اما در واقع‌ لال‌ و گنگ‌ هستيد. و سوم‌ اينكه‌ با وجوديكه‌ چشم‌ داريد، اما نمي‌بينيد. به‌ هنگام‌ جنگ‌در پايمردي‌ چون‌ آزادگان‌ نيستيد و در هنگام‌ سختي‌ و بلا چون‌ برادران‌ قابل‌ اعتماد نيستيد. اي‌ كسانيكه‌ بسان‌ شتراني‌هستيد كه‌ ساربانشان‌ را گم‌ كرده‌اند، اگر از يك‌ سو شما را جمع‌ مي‌كنند از سوي‌ ديگر پراكنده‌ مي‌شويد. (نهج‌ البلاغه‌ص‌188 و 189)
الله تعالی چه زیبا فرموده : لَهُم آذانٌ لا یَسمَعونَ بِهَا. شیعه ها گوش دارند ولی نمی شنوند.لَهُم أَعیُنٌ لایُبصِرُونَ بِهَا شیعه ها چشم دارند ولی نمی بینندلَهُم قُلُوبٌ لایَفقَهُونَ بِها شیعه ها قلب دارن ولی باز هم نفهمند(تفسیر امام علی )حقیقت است چون این قوم یهودی الاصل به هیچ اصلی ایبند نیست هزاران جمله زیبا در مورد خلفاء ثلاثه در کتاب امام علی موجود است ولی باز هم این گروه ضاله به آن ها توهین می کند لذا نفهم هستند کسانی که حتی حرف های امامی که دم از عشقش را می زنند هم نمی فهمندأُولَئِک کَاالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلّ راست گفته الله تعالی که این ها از حیوانات هم پست ترند چون حیوان هر چه باشد باز هم کمی شعور فطری دارد .ولی من متاسفم

جمله ای زیبا از حضرت علی در باره حضرت ابوبکر

جمله ای زیبا از حضرت علی در باره حضرت ابوبکر
خدمات شايسته صديق اکبررضی الله عنه لله بلاءُ ابی بکرٍ فَلَقَد قَوُم الاود و داوی العمد واَقَامُ السُنَّه وخلَّفُ البدعه ( نهج البلاغه ج 2)«پاداش نيک ابوبکررضی الله عنه نزد خدا است، زيرا او کجی ها را راست کرد، بيماران را مداوا نمود،سنت را بر پاداشت و بدعت را نابود ساخت»اظهار عقيدت حضرت جعفر صادق رضی الله عنه نسبت به خليفه او رضی الله عنه سئِلَ الامام ابو جعفر(ع) من حليه السيف هل يجوز؟ فقال نعم قد حلَّی ابوبکررضی الله عنه سيفهُ بالفضهِ. فقال الراوی أَ تقول هکذا؟! فوثب الامام عن مکانه فقال نعم الصديق ،نعم الصديق، نعم الصديق فمن لم يقل له الصديـق فلا صـدق الله قوله فی الدنيـا ولآخرهٍ .«از حضرت ابو جعفررضی الله عنه سئوال شد آيا تزيين شمشير جايز است يا خير؟ فرمودنـد: بلـه به دليل اينکه ابوبکر صديـق رضی الله عنه شمشيرش را با نقـره تزيين کرده است. راوی گفت: آيـا شما هم او را صديق می خوانيد؟! بله من هم وی را صدطق می خوانم. بله من هم وی را صديق می خوانم.بله من هم اورا صديق می خوانم.کسی که وی راصديق نگويد حق تعالی گفتة اورا نه دردنِيا ونه درآخرت تصديق نکند.»

دلایل کفر شیعه 1

دلایل کفر شیعه 1
در کتاب تذکرة الائمه ص 64 ملا باقر مجلسی می نویسد :خدا جبرئیل را به علی فرستاد او به غلط به محمد رفت از آنکه محمد به علی غراب که غراب مانددر این جمله ملا باقر مجلسی می گوید چون که حضرت علی و حضرت محمد (ص) بسیار شبیه هم بودند و او مثل کلاغ را می زند که کلاغها چقدر شبیه هم هستند آنان هم همانقدر شبیه هم بودند اولاً پیامر (ص) را شبیه کلاغ دانستن بزرگترین گستاخی است و دوماً اشتباه جبرئیل بزرگترین کفر است خمینی در کشف الاسرار ص 107 می نویسد : ما خدایی را پرستش می کنیم و می شناسیم که کارهایش بر اساس عقل پایدار و به خلاف گفته عقل هیچ کاری نکند نه آن خدا که بنای مرتفع از خدا پرستی و عدالت و دین داری بنا کند و خود بخرابی آن بکوشد و یزید و معاویه و عثمان و از قبیل چپاول چی های دیگر را بمردم امارت دهد .پس بدانیم که همان مالک زمین و آسمان بود که حضرت عثمان را امارت داد و شیعه ها این مالک زمین و آسمان را چون عثمان را امارت داده پرستش نمی کنند و حقیقتاً چون پیامبر آنها حضرت علی است پس خدایشان هم خدایی دیگر و قرآن آنان هم قرآنی دیگر همانطور که خدای آنان رب العالمین نیست پیامبر آنان حضرت محمد نیست چون به خطای جبرئیل پیامبر شده قرآن آنها هم این قرآن عام مسلمین نیست همانطوری که در روایت اصول کافی ص 332 ج 1 مترجم فارسی تفسیر البرهان ج1 ص 15 فصل الخطاب ص 4 تفسیر صافی ج 1 ص 11 تفسیر مراة الانوار ص 37 بصائر الدرجات ص 213 آمده است که : عن جابر قال سمعت ابا جعفر (ع) یقول ما ادعی احد من الناس انه جمع القرآن کله کما انزل الله الا کذاب و ما جمعه و حفظه کما نزله الله الا علی ابن ابی طالب علیه السلام و الائمه من بعد... ( جابر می گوبد از امام باقر شنبده هر کسی که ادعا کند که قرآن کریم را بصورت کامل جمع آوری کرده او دروغگو است چونکه قرآن کامل را فقط حضرت علی و ائمه بعد از او جمع آوری کرده اند ) حال متوجه شدیم که تمام امت متفق هستند که قرآن توسط حضرت عثمان جمع آوری شده ولی شیعه ها این را قبول ندارند و این قرآن را تحریف شده می دانند با این عقاید فتاوای چهارده قرن از علماء اهل اسلام فتوای کفر شیعه یوده .فتوای علامه کمال الدین معروف به ابن الهمام متوفی سال 681 : ان انکر خلافة الصدیق او عمر (رض) فهو کافر فتح القدیر ج1 ص 304 طبع بیروت به تحقیق کسی که منکر خلافت ابوبکر و عمر باشد پس او کافر است . فتوای علامه ابن عابدین شا می لا شک فی تکفیر من قزف سیده عایشه ( رض) او انکر صحبه الصدیق رد المختار ج2 ص 294 کسی که به حضرت عایشه تهمت بزند و منکر صحابیت ابوبکر باشد در کفر او شکی نیست .و در فتاوای عالمگیری که در زمان سلطان اورنگ زیب گروه زیادی از علماء این فتاوی را صادر کرده اند آمده است : الرافضی اذا کان یسب الشیخین و یلعنهما العیاذبا الله فهو کافر رافضی اگر در حق ابوبکر و عمر گستاخی کنند و آنان را لعنت کنند کافر هستند . این فتاوای بزرگترین کتابهای اهل سنت در حق روافض هستند حال فتوای شما چیست آیا فتوای شما غیر از این است که شیعه های معاصر از عقیده خود برگشته اند در آذر ماه 1384 زمانی که سی دی های عبد المالک ریگی در اثبات کفر شیعه در استان پخش شدند امام جمعه اهل تشیع در سراوان محمدیان در جلسه ای که تمام روساء مدارس و ادارات را در مدرسه نمونه امام سجاد سراوان جمع کرده بود گفت ما این عقیده ها را نداریم یک ملا هزار سال قبل یک کتابی نوشته ما آن را قبول نداریم . سوال این جا است که آیا کشف الاسرار خمینی مال هزار سال قبل است جمله توهین آمیز به ام المومنین عایشه در 10/6/84 در روزنامه جام جم مال هزار سال قبل است؟ جمله توهین آمیز به حضرت عایشه در مجله خانواده سبز شماره 195 مال هزار سال قبل است؟ جملات کفریه تیجانی در صدا و سیما در رمضان 86 مال هزار سال قبل است .؟ دوستان شیعه ها همان عقاید کفریه خود را دارند پس چرا فتوای ما بعد از 14 قرن عوض شده؟ سوال اینجاست ، آنرا در آینده می خوانیم .

دلایل کفر شیعه 2

دلایل کفر شیعه 2
در اصول کافی جلد 4 صفحه ی 446 کتاب فضل القرآن وفصل الخطاب صفحه ی 235 آمده است که: امام جعفر صادق ( رح ) می فرماید بی شک قران کریم که حضرت جبرئیل به طرف حضرت محمد (ص) آورد هفده هزار آیه بود .در اصول کافی جلد 4 صفحه ی 444 و تفسیر صافی جلد 1 صفحه ی 25 وتفسیر مرأة الانوار صفحه ی 36 وبصائر الدرجات صفحه ی 213 وفصل الخطاب صفحه ی 7وانوارنعمانیه جلد 2 صفحه ی 363 آمده است که: نزد امام جعفر صادق کسی قرآنی را تلاوت می کرد من کلامی را شنیدم که بغیراز آن قرآنی بود که مردم عادی می خوانند امام جعفر فرمود به این صورت نخوان همان طوری بخوان که مردم می خوانندتا زمانی که امام مهدی می آید وقتی که امام مهدی آمد قرآن به صورت اصلیش خوانده می شود وهمان قرآنی آورده می شود که حضرت علی آن را نوشته بود .در تفسیر مرأة الانوار صفحه ی 70 آمده است که : علت مبتلا شدن حضرت ایوب به مصائب این بود که در ولایت حضرت علی شک کرده بود .در حق الیقین صفحه ی 156 آمده است که: جمع کثیری از مسلمانان ابوبکر راظالم وغاصب دانند وتا روز قیامت او را واعوانش را لعنت کنند .در جلاء العیون صفحه ی 41 آمده است که : وآن ملعون روسیاه ( ابوبکر ) سبقت به عذاب الیم الهی اختیار کرده خلافت را قبول کرد واکثر مهاجرین وانصار وصیت احمد مختار وبیعت علی کرار را منظور نداشته از خدا شرم نکردند وبا آن ملعون بیعت کردند .در حیاة القلوب جلد 2 صفحه ی 680 وجلاءالعیون صفحه ی 45 آمده است که : عاقل را مجال آن نیست که شک نماید در کفر عمر ملعون وکفر کسی که عمر لعین را مسلمان داند .در جلاء العیون صفحه ی 137 آمده است که :بدترین خلق خدا عمرابن خطاب است .غلامحسین نجفی لعنتی در کتاب قول مقبول صفحه ی 420 می نویسد که :عثمان با مرده زنش ام کلثوم همبستری کرد.ودر صفحه ی 432 می نویسد که :دردنیا این اولین خلیفه ای است که مرز شرم وحیا را شکست وبا مرده ی زنش همبستری کرد .برادران مسلمان آیا شما کسی را با این عقاید مسلما ن می دانید فکر نکنم مسلمانی که بک ذره ایمان وغیرت دا شته باشد در دل قبول کند که این گمراهان مسلمان باشندامیدوارم همان طوری که از صدر اسلام تا به حال تمام مسلمانان وبزرگان ما بر همین عقیده بوده اند که این گروه کافر ومرتد هستند ما هم پیرو راه همان بزرگواران خود باشیم وبا مسلمان گفتن این دشمنان اسلام ایمان خود را به خطر نیندازیم .فتوای مولانا سلیمان ندوی در تاریخ 24/2/1408 هجری قمریفرقه ی اثنا عشری اگر قایل به تحریف قرآن است ومنکر ختم نبوت امی با شد در کفر او هیچ شکی نیست .فتوای امام العصر حبیب الرحمن اعظمی 7 صفر 1407شیعه ی اثنا عشری بی شک وشبه کافر ومرتد هستند .فتوای مولانا محمد ظهور ندوی مفتی دارالعلوم ندوة العلماء لکهنودر بین شیعه ها فرقه ی اثنا عشری که قایل به تحریف قرآن است واین عقیده را دارد که در قرآن آیات صریحی در مورد حضرت علی واهل بیت وجود داشته وآن ها را صحابه کرام خصوصا ابوبکر وعمر قطع وبرید کرده خارج کرده اندو قرآن موجوده ناقص است وهمین طور بخاطر داشتن عقیده امامت منکر ختم نبوت هستند وعقاید زیادی دارند که مخالف صریح کتاب الله ونصوص هستند در این صورت فرقه ی اثنا عشری کافربوده واز دایره اسلام خارج هستند .فتوای مفتی اعظم پاکستان ورئیس دارالافتائ جامعه العلوم الاسلامیه کراچی حضرت مولانا مفتی ولی حسن صاحب .شیعه ی اثنا عشری ورافضی کافر هستند وجائز نیست که مسلمانان با آنان مواصلت نمایند ودر نماز جنازه شان شرکت کنند وذبیحه ی آنان حلا ل نیست وآنان را درقبرستان مسلمانان دفن نکنید .بله دوستان صحابه کسانی هستند که الله تعالی در قرآن در مورد آنان در سوره فتح آیه ی 29 می فرمایدحضرت محمد ( ص ) رسول خداوند است وکسانی که همراه او هستند ( صحابه کرام ) در مقابل کفار سخت ودر بین هم مهربان هستند ای مخاطب تو می بینی که گاهی در حالت رکوع هستند وگاهی در حالت سجده وفضل الله تعالی را جستجو می کنند آثار سجده را بر پیشانی شان می بینی این ها اوصافی است که در تورات وانجیل آمده است .وپیامبر اکرم (ص ) درروایتی از ترمذی در مورد صحابه کرام می فرماید :در مورد صحابه ی من از الله بترسید در مورد صحابه ی من از الله بترسید آن ها را بعد از من مورد تنقید قرار ندهید چونکه هر کس با آنان محبت کرد از روی محبت من با آنان محبت کرده است وهر کس آنان را اذیت کرد گویا مرااذیت کرده وهرکس مرا اذیت کرد گویا الله تعالی را ایذا داده است پس نزدیک است که الله تعالی اورا بگیرد.دوستان این نااهلان کسانی هستند که بر الله تعالی ایراد می گیرند ودشمنان الله ورسول او هستند پس ما هم باید دشمنان الله را دشمن خود بپنداریم چون این یکی از نشانی های ایمان است والله تعالی درسوره نسائ آیه ی 144 می فرماید :یاأیُهاالَّذِینَ آ مَنُوا لا تَتَّخِذُواالکَافِرِینَ اَولِیاءِ مِن دُونِ المُومِنِینَ . ای کسانی که ایمان آورده اید مومنین را ترک نکنید وبا کافرین دوستی نکنید .در تمام اعصار تمام علما بر کفر شیعه متفق بودند پس چه شده که فتوای ما عوض شده آیا شیعه ها از عقایدشان برگشته اند ؟ فیصله خودتان بکنید .

نظر استاد مصطفي حسيني طباطبائي در باره امام زمان!!

نظر استاد مصطفي حسيني طباطبائي در باره امام زمان
بسم الله الرحمن الرحیم
اولا اینکه پرسیده اید: آیا اصولا براین موضوع که همیشه باید امامی باشد دلیلی عقلی هست یا خیر؟
بایددانست که گاهی سخن از امام به میان می آید ومنظور یک پیشوای الهی است یعنی امامی که از جانب خداوند برگزیده وتعیین شده است وگاهی مراد یک پیشوای مذهبی است که در سطح عالی علم وتقوی قراردارد ودیگران از راهنمائی های او که از راه تعقل صحیح در جهان آفرینش وکتاب الهی آنها را به دست آورده استفاده می کنند واموراسلامی را به او باز می گردانند والبته بمعنی اخیر مسلمانان همیشه باید پیشوائی داشته باشند همانطور که هر مذهبی وحتی مسلک سیاسی مطلق نیز رهنمود پیشوا وزعیمی دارد!
اما درمورد سئوال اول که آیا مسلمانان همیشه به یک امام الهی نیازمند هستند یا خیر؟
من می گویم خیر چنین نیازی نیست زیرا آن امام الهی که همیشه زنده وحاضر است وغیبت ندارد واز راهنمائیهایش می توان بر خوردار شد همان قرآن کریم است به دلیل آنچه در خود قرآن آمده که من قبله کتاب موسی اماما یعنی(پیش از این کتاب کتاب موسی امام بود) از اینجا استفاده می شود که اینک قرآن امام است امام حاضر امام زمان امام بدون غیبت اما اگر ما بخواهیم افسانه سازی کنیم ویک موجود غیبی هزارساله را امام زمان بدانیم راهی مخالف باعقل ووحی هردو پیموده ایم زیرا وحی می گوید اثر امام هدایت وراهنمائی اوست (پس اگر امامی خود ناپدید شد وکتاب واثری هم از او نماند تا مشکلات روز را جواب بگوید چنین امامی امام قرآن نیست یعنی آن امامی نیست که قرآن آن را وصف نموده وپیروان قرآن باید وجود اورا بپذیرند) اگر گفته شود قرآن در کجا اثر امام را هدایت مردم دانسته گوییم در سوره انبیاء آنجا که درباره پیشوایان خدائی می فرماید:
وجعلنا هم ائمه یهدون بامرنا
یعنی
آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند
وآنچه قرآن می گوید تنها مربوط به گذشته نیست بلکه برای اهل قرآن ومسلمانان نیز هست چرا که مردم گذشته گذشتند واگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت برای این امت بازگو کردنآن مطالب چه سود داشت؟
عقل هم با وحی همراه است واز معتقدین به امام غیبی می پرسد:شما که به این وجود محجوب ایمان دارید وآنرا پیشوای زمان می دانید کدام مشکل دینی واجتماعی را به کمک او حل می کنیدوچه فایده ای بر وجود ایشان مترتب است !
این بزرگواران چون فایده ای سراغ ندارندگاهی موضوع رااحاله به آینده می دهند که امام در آینده جهان را پر از عدل وداد می کند گوئیم پس امام امام آینده است نه امام زمان !به علاوه خدائی که به تایید خود اراده دارد که در آینده جهان را از نور عدالت پرکند چه جاجت داشته که از هزار سال پیش کسی را ذخیره برای قرنهای بعد نماید مگر نمی توانسته(نعوذ بالله)که در وقت مقتضی چنین انسانی وپیشوائی بوجود آورد؟
مگر خدای قدوس وتوانا کار بیهوده می فرماید؟!
مگر خدا حساب بنده است که چون میوه زمستانی در تابستان بدستم نمی آید آن را از زمستان برای تابستان خود ذخیره می کنم؟!
می گویند امام باید از امام باشد!یعنی پدر امام باید امام دیگری باشد ولذا خداوندفرزند آخرین امام را ذخیره فرموده گوییم ای شگفت!!که درحال ابوطالب پدر امیرالمومنین علی(ع) نه امام بود ونه پیغمبر! وعبدالله پدر رسول خدا نه مقام نبوت داشت ونه مقام امامت!
وقتی که ابوالائمه از این شرط خارج باشد ورسول خدا با آن مقام عالی چنان نباشد ادعای شما چگونه می توانست درست باشد؟!
به علاوه چرا از این امام محجوب نام ونشانی در قرآن کریم نیست مگر ایمان به وجود این امام از ایمان به وجود مردان گذشته که در جهان می زیستند وصدها سال از مرگشان گذشته مثل لقمان وذوالقرنین ضرورت کمتری داشته که نام ونشان اینها برای عبرت وپند درقرآن کریم به تفصیل آمده ولی از نام ونشان امام با عظمت وغیبی مسلمانان که شب وروز باید چشمبهظهور دولت او بدوزند در قرآن کریم خبری نیست آیا روش کتاب هدایت این باید باشد کههر چیز که مهمتر است آنرا کمتر بیان فرمایدیا به کلی مکتوم نماید وامو کم اهمیت ترراتوضیح مفصل بدهد؟!
آیا این توهینی به قرآن مقدس نیست؟
گاهی شنیده می شود که میگویند لو لا الامام (یا لو لا الحجه) لساحت الارض باهلها
اگر امام نباشد زمین اهلش رادر خود فرو می برد!
گوئیم اگر این حدیث صحیح باشد معنی آن این است که اگر حجت خدا(مثل کتاب آسمانی)در میان مردم نباشد در آن وقت باید جهان به پایان رسد زیرا خداوند ازآفرینش مردم غرضی دارد که آن هدایت شایستگان مردم وتکامل آنهاست واگر راهنمایخدائی میان مردم نباشد این غرض حاصل نمی شود پس خلقت باید منتفی باشد
اما اگرمراد از حجت امام غیبی بود در پنهان بودن او چه هدایت وراهنمائی هست که با نبودن آنهدایت زمین وزمان برهم خورد؟!
عجب است که زلزله می آید ومردم خراسان وقزوین وبم...را که شب وروز عجل علی ظهورک می گویند وبه امام غیبی عقیده دارند را از میان میبرد ولی با مردم هالیوود که اسم امام را هم نمی دانند کاری ندارد!
اگر قرار است که اثرامام حفظ زمین واهل آن باشد باید که این نگاهبانی در مورد معتقدین به امام مصداق بیشتری داشته باشد تا کفار وفساق!
خنده دار نیست که ما بگوئیم خدای جهان حجت خود را غیب فرموده ودر صحنه زندگی دیگر مردم را ملامت می فرماید که با وجودحجت مردم چرا ایمان نیاوردند!
مگر من به شما بوسیله حجت خود اتمام حجت نکردم؟!
مردم در عالم آخرت می توانند جواب دهند که خداونداحجت تو(یعنی دلیل البته درمیان ماآمد ولی غیب بود دلیل آوردی ولی دلیلت غیبت داشت آیا به دلیل غیبی که به کسی نرسیده می توان مردم را هدایت نمود واتمام حجت کرد؟!
فسبحان الله عما یقول الجاهلون علوا کبیرا.
هرکه چنین گفت خدا را نشناخت

شهداى گمنام کربلا

شهداى گمنام کربلا
سنی نیوز: بدون شک واقعه کربلا یکی از وقایع دلخراشی است که در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است. در این واقعه بسیاری از فرزندان، نزدیکان و یاران حضرت حسین رضی‌الله‌عنه به شهادت رسیدند. ما در این واقعه نامهای بسیاری چون علی اصغر، عباس، جعفر و غیره را در رسانه‌‌ها، کتاب‌ها و غیره بارها شنیده‌ایم که با آب و تاب برای آنها سوگواری شده و حتی کودکان هم با این نامها آشنایی کامل پیدا کرده‌اند.
————————————————————-
جالب است بدانید در میان این نامها، نامهایی همچون ابوبکر، عمر و عثمان نیز دیده می‌شود که از نزدیکترین افراد به حضرت امام حسین رضی‌الله‌عنه بوده‌اند. بطور مثال حضرت حسین برادرانی به نامهای ابوبکر، عمر و عثمان داشته‌اند وحتی فرزندی به نام ابوبکر داشته که همه آنان در واقعه کربلا در کنار حضرت حسین رضی‌الله‌عنه و در کنار برادران دیگرشان به همان دلیلی که آنان به خون غلتیدند، به شهادت رسیدند اما امروزه هیچ نامی از آنها برده نمی‌شود. حال سؤال این است که اگر حضرت علی و حضرت حسین رضی‌الله‌عنهما با حضرات ابوبکر، عمر، و عثمان رضی‌الله‌عنهم (نعوذ بالله) دشمنی داشته‌اند چرا این نامها را بر فرزندان خود گذاشته‌اند؟ کدام عقل سلیم حاضر است باور کند که حضرت عمر رضی‌الله‌عنه حضرت فاطمه را به شهادت می‌رساند و حضرت علی نام عمر را بر فرزندش می‌گذارد؟ چرا هیچ‌گاه نامی از این شهدا در عزاداریها برده نمی‌شود؟ این شهدا به کدامین گناه گمنام مانده‌اند؟ و هزاران چرای دیگر که هیچ‌گاه برای آن جواب قانع کننده دیگری نخواهید یافت؛ مگر اینکه بپذیریم که صحابه هیچ‌گونه دشمنی با هم نداشته‌اند. اما برخی از انسانهای بعد از آنان، بدون توجه به اعلام رضایت خالق یکتا از صحابه، به آنان افترا بسته و به خود جرأت توهین به برگزیدگان الهی را می‌دهند.در ادامه به ذکر برخی از نزدیکان حضرت حسین رضی‌الله‌عنه که در واقعه کربلا به شهادت رسیدند می‌‌پردازیم:
برادران حضرت حسين رضی‌الله‌عنه۱- عباس بن علی بن ابی‌طالب، ابوالفضل (هنگام شهادت ۳۴ سال داشتند)۲ - ابوبکر بن علی بن ابی‌طالب (مادرشان ليلی بنت مسعود بن خالد ربعی بود)۳- عمر بن علی بن ابی‌طالب (مادرشان صهباء بنت ربيعه بود)۴- عثمان بن علی بن ابی‌طالب۵- محمد بن علی بن ابی‌طالب (محمد اصغر) ۶- عبدالله بن علی بن ابی‌طالب (هنگام شهادت ۲۵ سال داشتند)۷- جعفر بن علی بن ابی‌طالب (هنگام شهادت ۱۹ سال داشتند)فرزندان حضرت حسين رضی‌الله‌عنه۱- علی بن الحسين (علی اکبر)۲- ابوبکر بن الحسين ۳- عبدالله بن الحسين (هنگام شهادت ۲۵ سال داشتند)
اهل بيت ديگر حضرت حسين رضی‌الله‌عنه۱- ابوبکر بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب۲- عبدالله بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب۳- قاسم بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب۴- عون بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب۵- محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب۶- جعفر بن عقيل بن ابی‌طالب۷- عبدالرحمن بن عقيل بن ابی‌طالب۸- عقيل بن ابی‌طالب۹- مسلم بن عقيل (در کوفه به شهادت رسيدند)۱۰- عبدالله بن مسلم بن عقيل۱۱- محمد بن ابی سعيد بن عقيل الله متعال حسين بن علي و همراهان قهرمانش را كه در راه اسلام از جان گذشتند رحمت کند.
درود و سلام الهی برآنان باد.
منبع:عقیده
———————————–
منابع و مراجع:۱- کشف الغمه، للإربلی ۲/۶۷.۲- أعلام الوری، للطبرسی ۲۰۳ ، ۲۵۵.۳- الإرشاد، للمفيد ۱۸۶، ۱۹۶.۴- الفصول المهمه، لإبن الصباغ، ۱۲۶ ، ۱۵۲.۵- تاريخ اليعقوبی، ۲/۲۱۳،۲۸۸.۶- التنبيه والإشراف، ۲۶۳.۷- وحلاء العيون، للمجلسی، ۵۸۲.۸- مقاتل الطالبين، لإبی الفرج الإصفهانی، ۸۳، ۸۶، ۸۷، ۱۸۸.۹- الاختصاص للمفيد، ۷۸۱۰- البدايه والنهايه، ۸/۲۱۰ - ۲۰۳.۱۱- جمهرة الانساب العرب، ۳۳.۱۲- الفتوح، ۵/۲۰۲.۱۳- الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنة، محمد رضا۱۴- شهيد اعظم، ابوالکلام آزاد

حقیقتی غیرقابل انکار


حقیقتی غیرقابل انکار

مذهب شیعه یکی از خرافی ترین ومزخرف ترین مذاهب کره ی زمین است که بر اثر خرافات چند آخوند احمق بوجود آمده است وتمام آخوند های بی غیرت مردم بیچاره را استحمار کرده واز مال وناموس آن ها سوء استفاده می کنند وبه بهانه ی خمس وسهمیه ی امام زمان مال مردم را به غارت برده ودر عیاشی خود استفاده می کنند وبوسیله ی حکم منحوس صیغه به ناموس آنان حمله می کنند بِأیّ ذَ نبٍ ضُرِبَت در طول تاریخ تمام مذاهب برای ملت خود آسانی وآسایش به همراه آورده اند و اسلام واحکام آن برای مسلمانان سبب آسایش در دنیا وآخرت است .مگر امام حسین رضی الله تعالی عنه را چه کسی به شهادت رسانده ؟ آیا شیعیان نبودند که او را دعوت کرده وتنهایش گذاشتند . پس ببینیم خود ائمه چه فیصله ای کرده اند .



امام زین العابدین ( رح ) می فرماید : «اينها برما گريه ميكنند ! مگر ما را جز آنها چه كسي كشته است ؟!» احتجاج 2/29
رأي امام باقر(ع) در مورد شیعیان خدا را شكر:« اگر همه مردم هم، شيعه ما مي بودند، حتما سه چهارم شان در باره ما شكاك(شك كننده) و يك چهارم ديگرشان احمق مي بودند »رجال كشي ص 79


رای امام حسین رضی الله تعالی عنه در مورد شیعیان در میدان کربلا
نفرين بر طاغوت:« اما شما در بيعت ما همچون پرنده ( الدباء) از عجله كار گرفتيد و همانند پروانه شتاب زده شديد و بلا فاصله عهد تان را شكستيد پس نفرين و هلاكت و نابودي باد برطاغوت هاي اين امت و گروهي هاي ديگر و آنانيكه كتاب را بفراموشي سپردند و شما هم كه داريد مارا خوار ميگذاريد و ميكشيد، هان لعنت خدا برستمگران باد »احتجاج 2 طبرسي/42
از مفضل بن عمر روايت است كه گفت :از امام صادق- عليه السلام -شنيدم كه ميفرمودند:« لوقام قائمنا بدأ بكذابي الشيعة فقتلهم»-هرگاه امام قائم ظهور كند از شيعيان دروغين شروع خواهد كرد و آنان را خواهد كشت.رجال كشي/253چرا امام قائم ازشيعيان دروغين شروع ميكند و اول آنان را ميكشد؟!زيرا تهمتها و دروغهايي كه آنان ساخته اند و به نام دين واهل بيت (ع) به خورد مردم داده اند خيلي زشت است و پيامدهاي خطرناكي دارد مانند صيغه و لواط و خمس و تحريف قرآن و بداء و رجعت وغيره كه متأسفانه همه جزو ايمان! قرار گرفته است
، پس چه كسي از شمشير امام قائم نجات خواهد يافت؟! عجل الله فرجه الشريف؟!!.و از امام صادق- عليه السلام- روايت است كه فرمودند:« ما انزل الله سبحانه آية في المنافقين الا وهي فيمن ينتحل التشيع!! »-خداوند پاك هيچ آيه اي در باره منافقين نازل نفرموده مگر اينكه بر پيروان تشيع تطبيق مي ورد!!.رجال كشي ص/254بيوگرافي ابو الخطاب جانم و پدر و مادرم فداي امام صادق- عليهم السلام -باد خوب شناخته است! پس وقتي تمام آيات نفاق بركساني كه از تشيع پيروي ميكنند تطبيق ميخورد چگونه من با آنان همراه باشم؟! آيا بازهم درست است كه ادعا كنند از مذهب اهل بيت- عليهم السلام- پيروي ميكنند؟ و آيا بازهم ادعاي محبت اهل بيت -عليهم السلام- صادق است ،اينك پاسخ همه آن پرسشهايي كه همواره مرا به حيرت واداشته و ذهنم را به خود مشغول ميداشت در يافتم.
توهين شیعیان به به ام كلثوم(ع) !چاره اي نبود؟ :هنگامي كه اميرالمؤمنين –عليه السلام- دختر شان ام كلثوم را به نكاح عمر بن خطاب دادند چرا دشمني با اهل بيت را مانع اين وصلت ندانستند!؟، ابو جعفر كليني از امام صادق- عليه السلام- نقل مي كند كه ايشان در باره آن ازدواج فرمودند:« إن ذلك فرج غصبناه » !!!-آن فرجي بود كه از ما غصب شد
فروع كافي 2/141




ازگوينده اين سخن مي پرسيم: آيا عمر با ام كلثوم ازدواج شرعي كردند؟ يا اينكه او را به زور غصب نمود ؟ كلام صادق- عليه السلام –معنايش آشكار است آيا ممكن است ابوعبدالله چنين سخن پوچي در باره بيت طاهرة حضرت علي-عليه السلام - بفرمايند؟و انگهي اگر عمر ام كلثوم را غصب نمود پدرش اسدالله صاحب ذوالفقار و قهرمان قريش چگونه به اين ذلت تن داد و از ناموسش دفاع نكرد!؟.