۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

خباثت آخوندهای شیعه در مورد روایات اهل سنت


در اکثر وبلاگ هایی که بین یک سنی وشیعه مناظره وبحث می شود دیده می شود که شیعه های فریب کار روایاتی از کتب اهل سنت می آورند ووبا ترجمه غلط ویا دادن آدرس غلط ویا تاویل وتریح غلط ودر آخر وارونه جلوه دادن مطلب وقطع وبرید اهل سنت راه که اکثر جوانان احساساتی هستند که بر اساس احساسات خود در این مناظرات شرکت کرده ند را لا جواب می کنند ودر مجامع خود شیرینی پخش می کنند که علماء بزرگ اهل سنت را شکست داده اند لذا به یکی از جواب ها وسندی که شیعه ها همیشه آنرا در مقابل اهل سنت استفاده می کنند توجه نموده وآنرا بررسی می کنیم تا نحوه عدالت علماء شیعه برای همگان روشن گردد. وقتی با شیعه ای در رابطه با تحریف قرآن بحث می کردم با کمال تعجب اسنادی برای من فرستاده شد که شیعه ها قرآن را قبول دارند ولی اهل سنت آنرا تحریف شده می دانند وبعضی اسناد برای من فرستاده شد که یکی از آنها از این قرار است . .

قرآن از طرف سنی هم تحریف شده وآنها قایل به اضافه شدن در قرآن هستند همانطور که در کتب معتبر آنان دلایل موجود هستند مانند کتاب تفسیر اتقان مطبوعه احمدی صفحه 446 سطر 2 امام جلال الدین می گوید : ::

وَ سُورَهُ الأَعرَاف زِیدَ فِیهَا ألصآد علی آلم لِمَا فِیهَا مِن شَرحِ القِصَص انتهی بلفظه یعنی درشروع سوره اعراف جزء 8 رکوع 8 در قرآن لفظ ( آلمص ) بوده وسه حرف بود ویک حرف ( ص ) به این خاطر به آن اضافه شد چونکه قصص انبیآء در آن بیان شده است . و همینطور در صفحه 446 صاحب تفسیر می نویسد ::: وَزِیدَ فِی الرَّعدِ "ر" لِأَجلِ الرَّعدِ انتهی بلفظه ... یعنی در قرآن در شروع سوره رعد (آلمر ) که می بینید در اصل "آلم " سه حرف بوده و یک حرف " ر " به این خاطر به آن اضافه کرده شد که در این سوره از رعد وبرق یاد شده است .

در آخر نوشته اند که آیا عقیده تحریف مال سنی ها است یا شیعه ها ؟ غیرتمند باید بمیرند کسی که خانه خودش اینجوری است چطور می تواند بر شیعه های کامل الایمان بهتان بزنند . .

------------------------------

این نمونه ای از اعتراضات شیعه ها تست که در مبارزه با سنی های احساساتی استفاده می کنند وسنی های بیچاره هم مات و مبهوت می مانند که وقتی این روایات در کتب اهل سنت موجود است لذا سنی ها مثل شیعه با چند تا فحش شکست خورده میدان را خالی می کنند اما باید بدانیم تمام اسنادی که شیعه های ملعون در مناظرات اینترنتی می نویسند صددرصد تحریف شده هستند که بخاطر طویل بودن مطلب به یک روایت کفایت می کنیم اگر کسی حق بین وواقعیت پسند است همین برایش بس است واگر غیرتی وجود ندارد لذا برگشت از جهالت برایشان نا ممکن است و جز همان افرادی هستند که الله تعالی می فرماید بر قلب و چشم و گوششان مهر زده شده است .حال اصل این روایت را برای دوستان می نویسم تا خودتان از دیانت علماء شیعه آگاه شوید وبدانید که برای پوشیدن ضعف خود چقدر مردم خود رافریب می دهند .

-------------------------------------------

اصل روایت تفسیر اتقان .:::::

فصل : قال فی البرهان ومن ذلک افتتاح السور باالحروف المقطعه واختصاص کل واحده بما بدأت به حتی لم یکن لترد آلم فی موضع آلمّر ولا حم فی موضع طسم قال وذالک ان کل سوره بدأت بحروف منها فان اکثر کلماتها وحروفها مماثل له فحق لکل سوره منها ان لا یناسبها غیرالوارد فیها فلووضع فموضع ن لعدم التناسب الواجب مراعاته فی کلام الله . وسوره ق بدأت بما لما تکرر فیهامنالکلمات بلفظ القاف من ذکرالقران والخلق والتکریر القول ومراجعته مرارا والقرب من ابن آدم وتلقی الملکین وقول العتید والرقیب والسائق والالقآء فی جهنم والتقدم بالوعید وذکر المتقین والقلب و القرون التنقیب فی البلاد وتشقق الارض وحقوق الوعید وغیرذالک . وقد تکرر فی سوره یونس من الکلم الواقع فی آلمر مائتا کلمه او اکثر فلهذا افتتحت بآلر واشتملت سوره ص علی خصومات المتعدده فاوله خصومه النبی صلی الله علیه وسلم مع الکفار وقولهم اجعل الآلهه الها واحدا ثم انتصام الخصیمین عند داوود ثم تخاصم اهل النار ثم اختصام الملأ الاعلی ثم تخاصم ابلیس فی شأن آدم ثم فی شدن بنیه وأغوائهم و آلم جمعت المخارج الثلاثه الحلق واللسان والشفتین علی ترتیبها وذالک اشاره الی البدایه التی هی بدأالخلق والنهایه التی هی بدأالمیعاد ولوسط الذی هو المعاش من التشریع باالاوامر والنواهی وکل سوره افتتحت بها فهی مشتمله علی الامور الثلاثه وسوره الاعراف زید فیها الصاد علی آلم لما فیها من شرح القصص قصه آدم فمن بعده علی الانبیآء لما فیها من ذکر فلا یکن فی صدرک حرج ولهذا قال بعضهم معنی آلمص الم نشرح لک صدرک و زید فی الرعد " ر " لأجل قوله رفع السموات و لجل ذکر الرعد والبرق وغیرهما . واعلم ان عاده القرآن العظیم فی ذکر هذه الحروف ان یذکر بعدها ما یتعلق بالقران کقوله آلم ذلک الکتاب . - آلم الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتب با الحق - آلمص کتاب انزل الیک - آلمر تلک ایات الکتاب - طه ماانزلنا هذا القران لتشقی - طسم تلک آیات الکتاب - یس والقرآن - ص والقرآن . الا ثلث سور العنکبوت والروم و ن لبس فیها ما یتعلق به وقد ذکرت حکمه ذلک اسرار التنزیل .

-----------------------------------

بله دوستان این اصل نوشته در کتب اهل سنت است که علماء ومحدثین شیعه برای استحمار کردن ملت خود از چه دجل هایی که استفاده نمی کنند قسمت رنگی مطلب بالا همان مطلبی است که علماء شیعه آنرا برای تضعیف عقاید جوانان اهل سنت در وبلاگ ها و کتب خود استفاده می کنند ومی دانند چون جوانان اهل سنت ار این کتب دور هستند ودسترسی ندارند لذا در غقایدشان تزلزل پیدا می شود غافل از این که ملت خود را هم از واقعیت ها دور نموده اند و با این فریب های آخوندی ملت بدبخت شیعه را راهی جهنم نموده اند مطلبی که صاحب تفسیر اتقان نوشته در آن حکمت و اسرار ورموز حروف مقطعات را بیان می کند که یعنی در سوره های زیادی از حرف مقطعه ( آلم ) استفاده شده وسوره الاعراف زید فیها آلصاد علی آلم لما فیها من شرح القصص . و این جمله ها را صاحب اتقات به الله تعالی نسبت می دهد یعنی الله تعالی این حرف را به این علت در فلان سره اضافه نموده است و فاعل متکلم در جمله صاحب تفسیر الله تعالی وخود قران هستند نه انسانی دیگر ولی علمآء منحوس شیعی همچون علامه حائری و و علامه حامد حسین ودیگر علماء شیعه این موضوع را به صحابه پیامبر می چسبانند و از این تکه تکه کردن مطالب اهل سنت می خواهند شیعه را را خر کنند وجوانان حساس اهل سنت را در عقاید ضعیف کنند .

من هم برای آخوند های ملعون شیعه متاسف هستم که بخاطر شکم ( خمس ) و آلت تناسلی ( صیغه ) مردم خود را فریب می دهند و برای حصول این دو از همه چیز خود چون غیرت ، ایمان ، حیا و .... خود گذشته اند وبرای مردم شیعه هم متاسفم که خود را همچون میمون در اختیار چند حیوان بنام آخوند نموده اند که هم به مال و هم به ناموسشان تجاوز می کنند.

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

عقاید کثیف شیعه

عقيدة توهين به رسول و توهين به علی و حسن و حسين

مجلسي مي‌گويد: «نعماني از امام محمد باقر ؛ روايت كرده كه او گفته است: وقتي كه امام مهدي ظاهر مي‌شود، ملائكه او را تأييد مي‌كنند، و اولين كسي که با او بيعت مي‌كند، محمدe است و سپس عليu، و شيخ طوسي و نعماني از امام رضيu روايت كرده‌اند كه از نشانه‌هاي ظهور مهدي اين است، كه به‌صورت عريان در مقابل قرص خورشيد ظاهر خواهد شد.»[1]

پس نگاه كن اي برادرم ـ خدا به تو رحم كند ـ كه آنها چگونه به پيامبرe و عليu اهانت كرده و به دروغ و بهتان ادعا مي‌كنند كه آنها با مهدي بيعت خواهند كرد. پس باز هم در افترائي ديگر، مي‌گويند كه مهدي لخت و برهنه و بدون لباس ظاهر خواهد شد. واقعاً اين چه ديني است؟! (خدا آنها را بي‌آبرو كند!) پس شيعه در افترائي ديگر از قول پيامبرe مي‌گويند: «كسي كه يك بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبة حسین است، و كسي كه دو بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة حسن است. و كسي كه سه بار متعه شود، مرتبة او همچون علي‌بن‌ابي‌طالب است، و كسي كه چهار بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة من است.»[2]

به اين احمق‌ها نگاه كنيد! آيا مرتبه و درجه حضرت حسين اين‌ قدر پايين است؟! ما سني‌ها معتقديم به اين‌كه فرد هر چند در مقام عبادت بالا رود، باز هم به پاي اصحاب رسول‌اللهe نمي‌رسد، حال چه رسد به سرور جوانان بهشتي و نوة رسول‌الله؟! و چگونه است كه آنها تا اين اندازه قدر و ارزش برادر بزرگتر وي حضرت حسن، و پدرش حضرت علي، كه چهارمين خليفة راشده است، پايين مي‌آورند؟! و اما تهمت و افتراء آنها نسبت به سالار اولين و آخرين و برترين پيامبران حضرت محمدe كه مي‌گويند هر كس چهار بار متعه کند، درجه و مرتبة او را پيدا مي‌كند، در جاي خود بماند. (پناه به خدا)

خدايا ما از آنچه كه اين مغرضان ادعا مي‌كنند، به تو تبري مي‌جوئيم، و امر آنها را به خداي قاهر جبار واگذار مي‌كنيم، و هيچ حول و قوتي نيست الا به كمك الله تعالي.

و كليني در فروع كافي از زراره نقل كرده كه او گفته است: «وقتي كه آن صحيفه به‌دستم رسيد، ديدم كه كتابي فشرده است، و معلوم است كه از كتاب‌هاي پيشنيان اول است. به آن نگاه كردم. ناگهان ديدم كه در آن مواردي برخلاف صلة رحم و امر به معروفي كه مورد اتفاق همگان است، يافتم. تقريباً غالب كتاب به همين منوال بود. بالاخره آن را تا آخر خواندم آن هم با حالتي از دل ناخوشي و انتقاد و بد انديشي، و گفتم ـ در حالي‌كه آن را مي‌خوانم ـ اين كتاب بي‌پايه و باطل است. پس از اتمام آن، آن را به او بازپس دادم. فرداي آن روز، با ابوجعفر ملاقات كردم، آنگاه او به من گفت: آيا صحيفة فرائض را مطالعه نمودي؟! گفتم: آري. گفت: بنظرت چطور بود؟! گفتم: ‌بي‌پايه و پوچ و چيزي نيست چرا كه برخلاف رفتار و سلوك مردم است. گفت: بخدا اي زراره، آنچه را كه ديدي همه حق است. آنچه كه ديدي ديكتة پيامبرe و دست نوشتة حضرت علي است.»[3]

اين يكي از روايت‌هاي كافي است، و اين در حالي است كه كتاب كافي به‌عنوان يكي از بزرگترين مراجع شيعه بشمار مي‌آيد.

نگاه كن برادرم! آيا در آنجا اتهام و اهانتي به پيامبرe و عليu بزرگتر از اين وجود دارد كه به آنها نسبت داده شود: «پيامبرe (والعياذ بالله) در عين اينكه به مردم امر مي‌كرد كه صلة رحم و امر به معروف به‌جاي آورند، پنهاني به حضرت علي خلاف اين را ديكته مي‌كرد يعني به جداگرايي و امر به منكر و نحو آن امر مي‌كرد.» و اين چيزي است كه از اين عبارت كتاب فوق دانسته مي‌شود. «برخلاف آنچه كه مردم از صلة رحم وامر به معروف انجام مي‌دادند» آيا بهتاني شنيع‌تر از اين وجود دارد؟! پس نگاه كن، (ببين) كه دربارة دين شيعه چه نظري داري؟! كساني كه معتقدند دين حقيقي همان چيزي است كه زراره بعنوان كذب و افتراء ادعا كرده مبني بر اين‌كه پيامبرe آن را ديكته كرده و حضرت علي آن را با خط خودش نوشته و در آن احكام و دستورالعمل‌هايي مبني بر جداگرايي و امربه منكر، وجود دارد؟! آيا چنين چيزي مي‌تواند و شايستگي آن را دارد كه بعنوان دين تلقي بشود؟!

و شيعه در حق حضرت عليu گفته است:

حضرت علي خطبه خوانده سپس رويش را برگرداند، در حالي‌كه در ميان آنها مردمي از اهل بيتش و خواصش و پيروانش ديده مي‌شد و گفت: قطعاً من دانستم كه خلفاي قبل از من به‌صورت عمدي كارهايي برخلاف (فرمان) رسول‌ اللهe انجام دادند و عهد و پيمان او را شكستند و سنت او را تغيير دادند ...

اگر مردم را بر ترك كردن از قوانين و سلوك تعيين شده آنها وادارم، و‌ آنها را به جايگاه‌شان انتقال دهم، پس هم از من، پراكنده مي‌شوند و ورثة فاطمه شلاق كاري مي‌شود، ... خلاصه اگر ساير ملت‌ها را هم به كتاب الله و سنت پيامبرش بازگردانم، همگي از دور من پراكنده مي‌شوند.[4]

و اين روايت هم از جمله روايات كافي است؛

آيا اين معقول است كه حضرت علي كه معروف به شير خدا و قهرمان و حيدر كرار است، چنان‌كه از روايت‌هاي آنها بر مي‌آيد، اين‌گونه ترسو و ذليل نشان داده مي‌شود و مي‌ترسد كه سپاهش او را ترك گويند، به همين خاطر، از اين‌كه مردم را به كتاب الله و سنت واقعي پيامبر ارجاع دهد، منصرف مي‌شود و با وجود آن‌كه امام و خليفه آنهاست، ترجيح مي‌دهد كه آنها بر سر روش سنت ستيز خلفاي راشدين ـ كه به عمد عهدشكني كردند ـ باقي بمانند؟!

آيا بهتان و تهمتي زشت‌تر از اين نسبت به حضرت علي وجود دارد؟! و گذشته از اين شيعه مي‌پندارند كه عصاي موسي و انگشتر سليمان در اختيار حضرت علي بوده و او بر هر چيزي توانا بوده است. فلاحول و لاقوه الا بالله.

خدايا امور حقاني را به ما رهنمون شو! و ما را از آفت‌ها و شرارت‌هاي نفوسمان پناه بده!

و كليني در اصول كافي ذكر كرده: «جبرئيل بر پيامبرe نازل شد، آنگاه به او گفت: اي محمد خدا تو را به نوزادي مژدة مي‌دهد كه از فاطمه متولد مي‌شود، كه بعد از تو امتت او را خواهند كشت. آنگاه فرمود: اي جبرئيل، سلام مرا به پروردگارم برسان، (و به او بگو) من احتياج به نوزادي ندارم كه از فاطمه متولد مي‌شود و امتم بعد از من او را خواهند کشت. آن‌گاه جبرئيل بالا رفت، سپس پايين آمد و گفت: اي محمد، پروردگارت به تو سلام مي‌رساند و به تو خوش‌ خبري مي‌دهد كه در دودمان و نسل آن نوزاد امامت و ولايت و وصيت را قرار مي‌دهد. آنگاه پيامبر گفت: من راضي شدم. پس دنبال فاطمه فرستاد. (و به او گفت) خدا مرا به نوازدي خوش خبري مي‌دهد كه از تو زاده مي‌شود، اما امتم بعد از من او را مي‌كشند، آن‌گاه به عرض او رساندم كه من احتياجي به چنين نوزادي ندارم ... آن‌گاه خداوند براي من پيام فرستاد كه در سلالة او امامت و ولايت و وصيت قرار خواهد داد. من هم براي او پيام فرستادم كه راضي شدم. پس با اكراه به آن باردار شد و با ناخوشي آن را زائيد... و حسينu نه از فاطمه و نه از هيچ زني شير ننوشيد. او را نزد پيامبرe مي‌آوردند، و او انگشتش را در دهانش قرار مي‌داد، و او را مي‌مكيد، و آن مكيدن كفاف 2 الي 3 روزش را مي‌كرد.»[5]

آيا اين اهانتي به سرور ما حضرت حسين نيست؟!

چرا که بنا به قول اين‌ها، با وجود این كه الله تعالي، مژدة آمدن او را به پيامبر داده است، پيامبرe گفته است: «من نيازي به او ندارم!» و سپس مادرش فاطمة زهراء هم به آمدن او دلخوش نبوده، و با بي‌ميلي به آن باردار شده و با بي‌ميلي او را به‌ دنيا آورده است و حتي او را شير هم نداده است. ما تا به‌حال نشنيده‌ايم كه مادري نسبت به پسرش چنين بگويد و چنين كند، حال چه رسد به اين پسر كه در اوج بزرگواري است و سالار جوانان بهشتي مي‌باشد. و كليني نقل كرده: جعفر صادق مي‌گويد‌: وقتي كه عبدالله‌بن سلول وفات كرد، پيامبرe بر جنازه‌اش حضور يافت. آن‌گاه عمر به رسول خدا گفت: آيا خداوند تو را نهي نكرده كه بر سر قبرش نايستي؟! آنگاه پيامبرe ساكت شد. باز دوباره گفت: اي رسول خدا،‌ آيا خدا تو را نهي نكرده كه بر سر قبرش نايستي؟! آن‌گاه پيامبرe به او گفت: واي بر تو، هيچ مي‌داني چه گفتم؟! گفتم: خدايا، شكمش را و قبرش را پر از آتش كن!، و او را به آتش داخل كن!»[6]

ببینيد كه شيعه چگونه نسبت به پيامبر افترا و تهمت مي‌زند، مدّعي هستند (آن هم به دروغ و بهتان) كه رسول‌الله بر آن منافق نماز خوانده، اما در آن نماز، براي او دعا نكرده، بلكه بر عليه او دعا كرده است. شكي نيست كه اين از كارهاي نفاق است،‌ و نسبت دادن نفاق به شخص پيامبرe اهانت و جرم بزرگي است!

و همچنين كليني روايت كرده كه: ابوعبدالله مي‌گويد: مردي از منافقان مرد. آنگاه حسينu بيرون شد و با او به راه افتاد. يكي از خدمتكارهايش به او رسيد. حسين به او گفت‌: فلاني به كجا مي‌روي؟! گفت: از دست اين جنازه فرار مي‌كنم تا بر آن نماز نخوانم؟! حسين به او گفت: نگاه كن. در كنار راست من بايست،‌ و آن‌چه را كه من مي‌گويم، تو هم بگو! وقتي كه حسين تكبير گفت، به طرف او آمد، حسين گفت: الله اكبر، خدايا فلان عبدت را هزار لعنت جورواجور كن! خدايا او را در ميان بندگانت و شهرهایت رسوا كن! و او را به آتشت وارد ساز، و سخت‌ترين عذابت را به او بچشان! چون که او، با دشمنانت دوستي مي‌كرد، و با اولياي تو دشمني ... و اهل بيت پيامبر تو را مبغوض مي‌داشت.»[7]

نگاه كن خدا تو را خيرت دهد كه شيعه چگونه بر حضرت حسين افترا بسته آنجا كه مي‌گويند: او بر مردي منافق نماز خوانده و بر عليه او لعن و دعا كرده اين در حالي است كه نماز فقط و فقط براي دعا و طلب مغفرت و رحمت است ... و بدين صورت نفاق و دوريي را به دروغ به او نسبت مي‌دهند. و ما پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه حسين اين‌گونه منافق و چاپلوس باشد!! اگر قرار است كه دين براساس نفاق استوار شود، ديگر چه نيازي بود كه مصيبت و اذيت و آزار از طرف كفار مشركين و يهوديان و ديگران بشود؟! و اگر واقعاً اين‌گونه مي‌بود جنگ كربلا هيچ‌وقت به وقوع نمي‌پيوست، و حضرت حسينu شهيد نمي‌شد.؟!



[1]- حق الیقین, باقر مجلسی, ص 347

[2]- تفسیر منهاج صادقین ص 356, تالیف ملا محمد کاشانی

[3]- فروع کافی ج 3, ص 52

[4]-- فروع کافی, کتاب الروضه ص 29

[5]- اصول کافی, تالیف کلینی ص 294

[6]- فروع کافی, کتاب جنائز , ص 188

[7]- فروع کافی, کتاب جنائز , ص 189