۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

نفرین امام حسین بر قاتلان خود

نفرین امام حسین بر قاتلان خود
اللهم امنعهم بركات الارض ، وفرقهم تفريقا ، ومزقهم تمزيقا ، واجعلهم طرائق قددا ، ولاترض الولاة عنهم أبدا ، فانهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا يقاتلوننا.
خدایا آنان را از برکتهای زمین محروم بگردان و جمعشان را تکه پاره و پراکنده بگردان و آنان را در دسته جات مختلف تقسیم نما و حکام را هرگز از آنان راضی مگردان زیرا آنان ما را دعوت نمودند تا یاریمان کنند اما بر ضد ما به دشمنی برخاستند و به جنگ ما پرداختند.
بحار الانوار جلد 68 صفحه 39 (از کتب معتبر شیعه)
توضیح :
امام حسین و عبدالله بن زبیر با یزید بیعت ننمودند و از مدینه به مکه آمدند. کوفیان چند هزار نامه (طبق برخی از روایات دوازده هزار نامه ) به امام حسین نوشتند و از ایشان دعوت نمودند تا به کوفه بیایند و قول دادند که از وی حمایت می کنند . حضرت حسین پسر عموی خود مسلم بن عقیل را فرستادند تا از نزدیک ببیند آیا کوفیان واقعا پشتیبانی می کنند. هزاران نفر (هیجده هزار نفر) با مسلم بیعت نمودند . مسلم به امام حسین نامه نوشت و صداقت کوفیان را به اطلاع ایشان رسانید.امام حسین تصمیم گرفتند به کوفه بروند تمام بزرگان صحابه مخالفت نمودند و امام حسین را از خیانت پیشگی و عهد شکنی کوفیان بر حذر داشتند . اما حضرت حسین توجه ننموده و به طرف کوفه آمد . وسط راه شنیدند که کوفیان ناگهان تغییر جبهه داده و بر ضد وی آماده جنگ شده اند. حضرت حسین وقتی مقابل لشکریان کوفی قرار گرفته بود بارها نامه هایشان را به آنان نشان داد و گفت شما از من دعوت نموده اید.امام حسین در این قطعه کوتاه آنان را نفرین نموده اند.

خطبه جانسوز حضرت زینب بر ضد قاتلان امام حسین

خطبه جانسوز حضرت زینب بر ضد قاتلان امام حسین
سپاس مر خداوند را و درود بر پدر من رسول خدا .اما بعد :
ای اهل کوفه ای اهل مکر و خیانت و دست از یاری کشیدن . اشکهایتان خشک نشود و صدای شیون و گریه هایتان آرام نگیرد.شما مثل آن کسی هستید که : " همانند آن زن سبک مغز که پشمهاى تابيده خود را، پس از استحکام،وامى‏تابيد! در حالى که (سوگند و پيمان) خود را وسيله خيانت و فساد قرار مى‏دهيد؛ .خبر دار ! و آیا در میان شما غیر از افراد متملق و مداح خود در حالیکه هیچ خیری در وی نیست و اهل شک و پلیدی و تهمت و سینه های پر از بغض و کینه و عداوت و دشمنی وجود دارد؟در هنگام رویارویی ترسو و در مقابل دشمن عاجز بعت شکن و ضایع کننده عهد و پیمان " چه بد اعمالى برای آخرت خود پيش فرستادید! که نتيجه آن، خشم خداوند بود؛ و در عذاب (الهى) جاودانه خواهید ماند."آیا گریه می کنید؟ بلی سوگند به خدا بسیار گریه کنید و کم بخندید زیرا شما ننگ و عار و زشتی بزرگی حاصل کردید و هرگز قادر نخواهید بود پلیدی آنرا از خود بشویید.(کشته شد ) فرزند خاتم پیامبران و معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت و پناهگاه نیکانتان و مرجع و محل پناه آوردنتان هنگام سختیها و مشکلات و پرچم و نشانه راه و پلکان راه راستتان . او را رها کردید و یاریش ننمودید و پیچ و تاب خوردید " خبردار چه بد بارى بر دوش خواهید کشید!"بدبخت و تیره روز و سرنگون شوید بدرستی که در تلاشتان زیان کردید و هیچگاه خیر نخواهید دید و در معامله زیان نمودید و بازگشتید با غضب خدا و زده شد بر شما مهر ذلت و خواری .وای بر شما ! آیا می دانید چه جگرهایی از محمد را که پر از اندوه و غم بودند پاره پاره کردید و چه خونی را ریختید؟ و چه دست و پا و اعضای بدنی را بریدید؟ " راستى کار بسیار زشت و زننده‏اى کردید! نزديک است به خاطر اين عمل آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمين شکافته شود، و کوه‏ها بشدّت فرو ريزد..."این جنایات را با حماقت و زشتی تمام انجام دادید زشتی به اندازه پری اسمانها و زمین.آیا اگر از آسمان خون ببارد تعجب می کنید؟ (اگر امروز بر شما عذاب نیاید ) عذاب آخرت رسواکننده تر است. پس مهلت دادن خدا شما را به سبک شمردن این جنایت واندارد. زیرا به عجله کردن وانمی دارد او را شتاب نمودن و ترسی بر وی نیست از فوت نمودن انتقام .هرگز چنین نخواهد شد همانا پروردگار تو در کمین است. امالی شیخ مفید جلد ۱ صفحه ۳۶۲ (از کتب برادران شیعه)زینب ساکت شد . مردم حیران ماندند و (از خجالت و شرم) دستها را بر دهان خود بردند.

شهادت حضرت عمر رضی الله عنه

شهادت حضرت عمر رضی الله عنه


اول محرم شهادت حضرت عمر

هرمزان یکی از فرماندهان بزرگ فارس (ایران) بود هرمزان در چندین جنگ بزرگ نیروهای ایران را در برابر مسلمانان فرماندهی نمود اما در همه جا شکست خورده مجبور به عقب نشینی شد. تا اینکه به منطقه فرماندهی خودش یعنی اهواز رسید هرمزان آدم بسیار مکاری بود وقتی خود را در برابر مسلمانان ضعیف دید با آنان صلح نمود .مسلمانان طبق دستور دینشان به عهد و پیمان کاملا پایبند بودند پس از صلح دیگر توجهی به طرف هرمزان و اینکه او چه می کند ننمودند اما هرمزان که از این فرصت استفاده نمود و به تقویت نیروهایش پرداخت او تعداد زیادی نیرو مخصوصا از کردها برای خود جمع نمود و ناگهان عهد شکست و بر ضد مسلمانان وارد جنگ شد . حضرت عمر وقتی با خبر شد لشکری به فرماندهی حرقوص بن زهیر به کمک مسلمانان فرستاد. حرقوص به اهواز حمله کرد و هرمزان را از اهواز فراری داد و اهواز را دوباره فتح نمود هرمزان به طرف رامهرمز گریخت . مسلمانان به تعقیبش پرداختند.هرمزان وقتی وضعش را نامناسب دید بار دیگر با مسلمانان صلح نمود. پس از صلح مجددا به تقویت نیروهایش پرداخت و یکبار دیگر پیمان شکست و وارد جنگ شد. این دفعه مسلمانان از بصره و کوفه و جاهای دیگر به کمک آمدند و هرمزان در محاصره گرفتند پس از چند ماه جنگ سخت بالاخره هرمزان شکست خورد . وقتی مسلمانان او را محاصره کردند تا دستگیرش کنند گفت: در تیردان من صد تیر وجود دارد تا زمانیکه یک تیر باشد شما نمی توانید به من نزدیک شوید وقتی من صد نفر از شما را زخمی بکنم یا بکشم دستگیری من چه سودی برایتان دارد؟ مسلمانان گفتند می خواهی چه بگویی؟ گفت من به شرطی تسلیم می شوم که مرا به نزد عمر بفرستید هر چه او در مورد من تصمیم بگیرد قبول است.مسلمانان پذیرفتند و هرمزان تسلیم و اسیر شد . او تعداد بسیار زیادی از مسلمانان را به شهادت رسانیده بود دو نفر از فرماندهان مسلمان به نامهای : مجزاءه بن ثور و براء بن مالک را با دست خود کشته بود و با توجه به عهد شکنیهای مکرر مجرمی بود که باید مجازات شود.نیروهای اسلام هرمزان را همراه تعدادی به فرماندهی ابوموسی به مدینه فرستادند. وقتی آنان به نزدیکی مدینه رسیدند لباسهای فرمانروایی هرمزان را بر تنش نمودند و تاج مخصوصش که "آذین" نام داشت بر سرش گذاشتند یعنی به همان شکلی که در آوردند که در مقر فرماندهی خود بود تا مردم بدانند او چه شخص بزرگی بوده است.وقتی آنان وارد مدینه شدند به طرف خانه حضرت عمر رفتند اما حضرت عمر در خانه خودش نبود آنان به مسجد رفتند اما حضرت عمر را ندیدند طبعا با دیدن هرمزان تعدادی مردم دورشان جمع شده بودند.تعدادی از بچه ها که بازی می کردند گفتند حضرت عمر قسمت راست مسجد خوابیده است .این جمعیت به نزدیکی عمر رسیدند چند نفری از مسلمانان مدینه سعی می کردند آنها را ساکت کنند تا حضرت عمر بیدار نشود.هرمزان که بشدت تعجب کرده بود پرسید حضرت عمر کجاست؟ کسی که مترجم بود نشانش داد. هرمزان پرسید کو نگهبانان و درباریهایش ؟ گفتند : دربان و محافظ ندارد. هرمزان گفت : پس حتما پیغمبری است . گفتند نه پیغمبر نیست اما به روش آنان عمل می کند.در این موقع حضرت عمر بیدار شد و نشست . وقتی به طرف هرمزان نگاه کرد گفت: هرمزان؟ گفتند بله ای امیر المومنین هرمزان است که اسیر شده است. حضرت عمر فرمود: أعوذ بالله من النار وأستعين الله (پناه می برم به خدا از آتش) سپس فرمود:الحمد لله الذي أذل بالاسلام هذا وأشياعه (سپاس خدایی را که بوسیله اسلام این را و مانند او را ذلیل ساخت) سپس فرمود:يا معشر المسلمين تمسكوا بهذا الدين واهتدوا بهدى نبيكم ولا تبطرنكم الدنيا فإنها غرارة (ای جمع مسلمین به این دین چنگ بزنید و به روش پیامبرتان عمل کنید و شما را دنیا به تکبر واندارد زیرا دنیا فریبنده است. )در این موقع وفد اعزامی گفتند : ای امیر المومنین این هرمزان پادشاه اهواز است با وی سخن بگویید. حضرت عمر فرمود : تا زمانی که به این شکل است هرگز سخن نمی گویم. سریعا تاج و لباسهای فاخرش را در آوردند و لباس معمولی بر تنش دادند در این موقع حضرت عمر گفت: ای هرمزان عاقبت خیانت و عهد شکنی را چگونه دیدی؟ هرمزان گفت: ای عمر ما و شما در زمان سابق به حال خودمان بودیم خدا با هیچکداممان نبود آن زمان ما بر شما غالب بودیم اما الان خدا با شما است و بهمین خاطر ما مغلوب هستیم و شما غالب.حضرت عمر فرمود : در روزگار جاهلیت شما متحد بودید و ما متفرق به همین خاطر شما غالب بودید.سپس حضرت عمر گفت: تو چه عذر و بهانه ای برای عهد شکنی مکرر خود داری ؟ چرا پشت سر هم عهد شکنی می کردی؟هرمزان گفت: می ترسم قبل از آنکه خبر دهم شما مرا بکشید. حضرت عمر گفت : نترس اینطوری نمی شود.هرمزان گفت: من تشنه هستم. حضرت عمر فرمود: برایش آب بیاورید. وقتی آب آوردند چون کاسه معمولی بود هرمزان گفت من اگر بمیرم هم نمی توانم از این کاسه آب بخورم. حضرت عمر دستور داد در کاسه بهتری آب بیاورند وقتی آب آوردند هرمزان آبها را گرفت و طوری نشان داد که دستهایش از ترس می لرزند . گفت من می ترسم موقعی که مشغول نوشیدن آب هستم شما مرا بکشید . حضرت عمر فرمود نترس . تا زمانی که آب نخوردی تو را نمی کشیم. او آبها را بر زمین ریخت. حضرت عمر گفت بروید دوباره برایش آب بیاورید تا تشنه از دنیا نرود. هرمزان گفت من نیازی به آب ندارم من تشنه نیستم فقط می خواستم امان بگیرم و شما مرا امان دادید. حضرت عمر گفت: هرگز چنین نیست و من شما را امان ندادم . در این موقع انس صحابی پیامبر گفت: بله ای امیر المومنین شما او را امان دادید. حضرت عمر گفت: وای بر تو . من چگونه قاتل مجزأة و براء را امان می دهم؟ دلیلی برای حرفت بیاور ورنه تو را مجازات می کنم. انس گفت: شما فرمودید : تا زمانی که علت پیمان شکنی را بیان نکردی تو را نمی کشیم و فرمودید : تا زمانی که اب ننوشیدی تو را نمی کشیم. کسانی که در آن مجلس بودند گفتند راست می گوید.در این موقع حضرت عمر به هرمزان فرمود: مرا فریب دادی و قسم بخدا من از غیر مسلمان فریب نخواهم خورد . در این موقع هرمزان گفت خب من مسلمان می شوم.به این صورت هرمزان با دلی ناخواسته مسلمان شد و امان گرفت. حضرت عمر دستور داد مبلغ دو هزار درهم به عنوان حقوق ماهیانه به وی بدهند و منزلی در مدینه در اختیارش بگذارند. (تاریخ طبری ج 3 ص 183)ایرانی دیگری هم به نام فیروز اسیر شده بود و در اختیار مغیره بن شعبه بود . فیروز صنعتگری بود . فیروز وقتی دید عربها برای خود کنیه انتخاب می کنند برای خود کنیه ابولولو را انتخاب کرد. چون فیروز هم همین معانی (معنی جواهرات ) را می داد.مدتی گذشت تا اینکه هرمزان برنامه ترور حضرت عمر را طراحی نمود.
فیروز (ابولولو) که از نظر مذهب مسیحی بود، برده مغیره بن شعبه بود روزی حضرت عمر را در بازار دید به وی گفت : ای امیر المومنین ارباب من بر من خراج زیادی گذاشته است . حضرت عمر پرسید چقدر گذاشته ؟ گفت روزی دو درهم . حضرت عمر پرسید شغل شما چیست ؟ گفت نجاری ، نقاشی و حدادی . حضرت عمر گفت با این شغلهایی که شما دارید دو درهم زیاد نیست.بعد حضرت عمر گفت : من شنیده ام شما گفته اید من می توانم اسیایی درست کنم که بوسیله باد کار کند. گفت بله. حضرت عمر گفت : برای من یک اسیا بساز. ابولولو گفت : برای شما یک آسیایی بسازم که شرق و غرب در موردش حرف بزنند. وقتی ابولولو رفت حضرت عمر گفت این برده مرا تهدید کرد.حضرت عمر روز جمعه سخنرانی کرد و گفت : من خواب دیدم که خروس سرخی جند بار به من نک زد و فکر می کنم این نشان آن باشد که اجلم نزدیک شده است.روز بعد از تهدید ابولولو ، کعب الاحبار (یهودی که مسلمان شده بود) به نزد حضرت عمر آمد و گفت: فلما كان الغد جاءه كعب الأحبار فقال له: يا أمير المؤمنين، اعهد فإنك ميت في ثلاث ليال. قال: وما يدريك؟ قال: أجده في كتاب التوراة. قال عمر: الله! إنك لتجد عمر بن الخطاب في التوراة؟ قال: اللهم لا ولكني أجد حليتك وصفتك وأنك قد فني أجلك. (الکامل فی التاریخ ج 1 ص 469) (تاریخ طبری ج 3 ص 264)" روز بعد از تهدید ابولولو کعب الاحبار به نزد عمر آمد و گفت: ای امیر المومنین وصیت کن زیرا شما بعد از سه روز می میرید. حضرت عمر گفت : شما از کجا می دانی؟ کعب گفت: در تورات می بینم. حضرت عمر گفت : تو را بخدا که تو در تورات می بینی که نوشته عمر ابن خطاب؟ گفت نه (اسم شما نیست) ولی وصف و تعریف شما هست. و اینکه اجل شما فرا رسیده. "فلما كان الغد جاءه كعب فقال: بقي يومان. فلما كان الغد جاءه كعبٌ فقال: مضى يومان وبقي يوم. " فردای آنروز کعب آمد و گفت : دو روز دیگر باقی مانده . روز بعد آمد و گفت : دو روز گذشت و یک روز مانده . "حضرت عمر و همه تعجب می کردند زیرا حضرت عمر کاملا سالم بود و هیچ ناراحتی نداشت.در همین روز یعنی یک روز قبل از ضربت خوردن حضرت عمر ، عبدالرحمن فرزند ابوبکر از یکجایی عبور می کرد دید: هرمزان و ابولولو و جفینه (یک مسیحی که مدتی بود به بهانه سواد آموختن در مدینه مستقر شده بود) ایستاده اند و درگوشی با هم حرف می زنند موقعی که چشمشان به عبدالرحمان افتاد بشدت هراسان شدند و وقتی عقب رفتند خنجری افتاد که کاملا عجیب بود و توجه عبدالرحمن را جلب نمود این خنجر دو سر داشت و دسته اش در وسط بود. عبدالرحمن از دستپاچه شدن این سه نفر تعجب کرد و به راهش رفت.صبح روز سوم ابولولو چادری بر خود پبچیده بود تا شناسایی نشود و در صف اول آمده و جای گرفته بود حضرت عمر به نماز صبح آمد صفهای مردم را راست نمود و سپس تکبیر گفت : و نماز را آغاز نمود در این موقع ابولولو از پشت سرش حمله نمود و چند خنجر بر شکم حضرت عمر زد حضرت عمر افتاد .ابولولو خواست فرار کند اما صفوف مسلمانان راه را بر او بسته بود او همینطور بی هدف همه را با خنجر می زد تا راهش را باز کند جمعا دوازده نفر را زد که شش نفر به شهادت رسیدند وتا اینکه مردی عراقی چادری را بر سرش انداخت و او را دستگیر نمود. ابولولو وقتی خود را دستگیر شده دید با همان خنجر خود خود را زد و کشت.مردمی که به نماز ایستاده بودند هیچ متوجه نشدند چی شد حضرت عمر پس از افتادن عبدالرحمن بن عوف را صدا زد و گفت نماز را ادامه بده . عبدالرحمن جلو آمد و نماز را با سوره های کوچک اقامه کرد مردم تعجب نموده بودند که چرا صدای عمر قطع شد و صدای عبدالرحمن قرائت می خواند.بعد از نماز حضرت عمر را به خانه منتقل کردند. اولین مساله ای که ذهن حضرت عمر را مشغول داشته بود این بود که چه کسی مرا زد . لذا دستور داد بروید بنگرید چه کسی مرا زد.وقتی رفتند و تحقیق نمودند و جسد ابولولو را دیدند به حضرت عمر خبر دادند که قاتلش ابولولو است حضرت عمر خوشحال شد و گفت خدا را سپاس که خون من به گردن مسلمانی نیافتاد کسی مرتکب قتل من شد که یک سجده برای خدا نکرده.عبدالرحمن وقتی خبر ضربت خوردن حضرت عمر را شنید فورا به یاد جلسه هرمزان افتاد و گفت بنگرید با چه وسیله ای حضرت عمر ضربت خورد اگر خنجر دو سر باشد پس همان خنجر و توطئه ای بود. وقتی خنجر را دید گفت : همین بود.طبیب برای معاینه زخم حضرت عمر آمد ابتدا آب خرما به او خورانیدند (بخاطر آنکه حالش بجا بیاید مثل آب قند امروزی ) از آنجا که آب خرما مثل خون سرخ رنگ است معلوم نشد که آنها از معده او ببرون آمدند. لحظاتی بعد شیر به وی دادند دیدند شیرها از زخم شکم بیرون آمدند برای انکه روحیه حضرت عمر ضعیف نشود همه گفتند : اشکالی ندارد خوب می شود . حضرت عمر خندیدند و گفتند : اگر کشته شدن اشکالی ندارد پس من کشته شدم.
در بحث قبلی گفتیم که حضرت عمر مجروح شدند بعد از آنکه متوجه شدند زخم کشنده است حضرت عمر در مورد جانشین خود سخن گفتند فرمودند من شش نفر را پیشنهاد می کنم اینها کسانی هستند که رسول خدا وفات نمودند در حالیکه از اینها راضی بودند سفارش می کنم یکی از این شش نفر را انتخاب نمایید.افرادی را که نام می برم صدا بزنید: علی ، عثمان ، زبیر، سعد ، طلحه ، عبدالرحمن بن عوف.وقتی آنان آمدند حضرت عمر ضمن سفارشات دیگر در مورد اینکه آنان اقوامشان را از دیگران ترجیح دهند و مسئولیتها را به آنها بدهند هشدار داد . فرمودند : أنشدك الله يا علي ان وليت من أمور الناس شيئا أن تحمل بني هاشم على رقاب الناس أنشدك الله يا عثمان ان وليت من أمور الناس شيئا أن تحمل بني أبي معيط على رقاب الناس أنشدك الله يا سعد ان وليت من أمور الناس شيئا أن تحمل أقاربك على رقاب الناس (طبری ج 3 ص 264)تو را به خدا قسم می دهم ای علی اگر مسئولیت امور به دست تو آمد از اینکه بنی هاشم (خویشاوندانت) را بر گرده مردم مسلط کنی . و تو را به خدا قسم می دهم ای عثمان اگر مسئولیت امور به دست تو افتاد از اینکه فرزندان ابی معیط را بر گردن مردم سوار نمایی . و تو را به خدا قسم می دهم ای سعد اگر مسئولیت امور به دست تو افتاد از اینکه خویشاوندانت را بر گردن مردم سوار نمایی.سپس فرمود: با هم مشوره کنید و از میان خود یکی را انتخاب نمایید. سپس فرمود: جانشین بعد از خودم را در مورد انصار سفارش می کنم با آنها نیکی کنید . و همینطور به عهد و پیمانهایی که رسول اکرم بسته اند پایبند باشید و آنها را مراعات کنید.بعد از همه اینها مسئله ای که ذهن حضرت عمر را مشغول داشت این بود که کنار دوستانش (پیامبر و ابوبکر) دفن شود . به فرزندش عبدالله گفت : ای فرزند برو به نزد عایشه و به ایشان سلام برسان و بگو : عمر گفته اجازه می دهی من کنار دوستانم دفن شوم؟پیامبر خدا صل الله علیه و سلم در خانه عایشه دفن شدند دو سال بعد حضرت ابوبکر کنار پیامبر دفن شدند و عایشه همچنان در همان خانه زندگی می کرد. تصور عایشه این بود که من تا زنده ام در همین خانه خود زندگی می کنم هر زمان از دنیا رفتم همینجا دفن خواهم شد. و چون عایشه خانه دیگری نداشت اصلا فکر نمی کرد روزی نامحرمی را آنجا دفن کنند تا او ناچار به ترک خانه خود بشود.وقتی عبدالله بن عمر آمد و پیام حضرت عمر را آورد حضرت عایشه تعجب کرد و گفت من جای دیگری ندارم که نقل مکان کنم . و اینجا را برای خودم نگهداشته ام.وقتی عبدالله بن عمر برگشت ناگهان حضرت عایشه تغییر کرد . کسی را فرستاد که زود عبدالله بن عمر را برگردانیدند. حضرت عایشه گفت من الان که فکر کردم متوجه شدم حتما خدا می خواهد این سه نفر کنار هم دفن شوند زیرا من به یاد آوردم که هر زمان پیامبر سخنی می خواستند بگویند مثلا می گفتند : من و ابوبکر و عمر فلان جا رفتیم من و ابوبکر و عمر چنین گفتیم و.. پس وقتی در زندگی آنان با هم بودند چرا بعد از موت با هم نباشند. به امیر المومنین سلام برسانید و بگویید من اجازه دادم.حضرت عایشه وسایل خود را جمع نمود و به خانه برادرش عبدالرحمن نقل مکان کرد.وقتی عبدالله خبر اجازه حضرت عایشه را شنید خوشحال شدند ولی به فرزندش گفتند ای عبدالله احتمال دارد عایشه رودربایستی گیر نموده و با دلی ناخواسته اجازه داده اند لذا هرگاه من مردم یک بار دیگر از عایشه اجازه بگیر اگر اجازه دادند خوب است ولی اگر اجازه ندادند در قبرستان بقیع مرا دفن کن.سرنوشت قاتلان حضرت عمروقتی خبر جلسه روز قبل ابولولو و هرمزان و جفینه مسیحی همه جا سر زبان افتاد، عبیدالله فرزند عمر شمشیرش را بر داشت و سراغ آنان رفت او هرمزان و جفینه و دختر ابولولو را کشت . در این موقع مسلمانان خبر شدند که او آنها را کشته و همچنان قصد دارد کسان دیگری را بکشد به حضرت عمر اطلاع دادند حضرت عمر ناراحت شد و دستور داد او را دستگیر کنند. عده ای او را احاطه نمودند ولی چون شمشیر در دستش بود کسی جرات نمی کرد به وی نزدیک شود تا اینکه سعد ابن ابی وقاص و عمرو بن العاص آمدند و با زحمت شمشیر را از دستش در آوردند سعد موهایش را گرفت و او را بر زمین زد و دستگیرش نموده به خانه خود برد و زندانیش کرد.حضرت عمر وقتی از دستگیری عبیدالله خبر شد گفت: جانشین بعد از من در موردش تصمیم بگیرد.وقتی حضرت عمر از دنیا رحلت نمود او را در جوار پیامبر و ابوبکر دفن نمودند . سپس آن شش نفر وارد خانه مخصوصی شدند تا از میان خود یکی را انتخاب نمایند.شهادت حضرت عمر بزرگترین ضربه به اسلامشهادت حضرت عمر بزرگترین ضربه به اسلام بود حضرت عمر اولین شهید محراب مسجد بود اگر حضرت عمر در آن زمان به شهادت نمی رسید شاید فتنه ها و مشکلات بعدی (مثل شهادت عثمان و علی و حسین و...) برای مسلمانان ایجاد نمی شد.وقتی حضرت ابوبکر جانشین رسول خدا شد هرگاه می خواستند او را خطاب نمایند مثلا می گفتند السلام علیک یا خلیفه رسول الله . سلام بر تو ای جانشین پیامبر.وقتی حضرت عمر جانشین حضرت ابوبکر شد تا مدتی به وی هنگام خطاب می گفتند : السلام علیک یا خلیفه خلیفه رسول الله . سلام بر تو ای جانشین جانشین پیامبر . تلفظ اینقدر کلمه کمی مشکل بود به همین خاطر مسلمانان به حضرت عمر لقب امیر المومنین دادند یعنی اولین کسی که امیر المومنین نامیده شد حضرت عمر بود.زمانی که حضرت علی در هنگام نماز صبح مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید، دخترشان ام کلثوم فریاد می زد و می گفت : وجعلت أم كلثوم بنت على تقول : مالى ولصلاة الغداة قتل زوجى عمر أمير المؤمنين صلاة الغداة وقتل أبى أمير المؤمنين صلاة الغداة (البدایه و النهایه ج ۸ ص ۱۳ - تاریخ اسلام ذهبی ج ۱ ص ۴۸۹ )چه شده مرا با نماز صبح ( چرا برای من مصیبت شده ). همسرم امیرالمومنین عمر در هنگام نماز صبح به شهادت رسید پدرم امیرالمومنین نیز در نماز صبح به شهادت رسید.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

اعتقاد شيعه به تحریف قرآن


اعتقاد شيعه به تحریف قرآن

هیچ شکی نیست در اینکه قرآن کریم کتاب خداست و معجزه و دلیل و حجت رسول الله است که خداوند آن چراغی برای مردم قرار داده تا از هدایات آن رهنمون بشوند، و راه مستقیمی قرار داده که بر آن را بروند، و آن را امام و پیشوای قرار داده تا به آن اقتداء کنند. قران با نقل متواتر، بطور نوشته و شفاهی نسل از نسل بدون هیچ گونه تغییر و تبدیل به ما رسیده است. طبق فرمایش خداوند:
﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾.یعنی: «ما قرآن را نازل کردیم و همانا ما نگهدار آنیم».و فرموده خداوند:﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ﴾.یعنی: «هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به آن راه نمی‌یابد».
اما آیا کسانی هستند که قائل به تحریف قرآن باشند وبه قرآنی که بین مسلمانان وجود دارد اعتقاد نداشته باشند؟آری ! عده ی زیادی از علمای شیعه این امر را در کتب خود ذکر کرده اند وکتابهای زیادی را برای اثبات تحریف قرآن تالیف کرده اند.از جمله این علما می توان افراد زیر را نام برد :
نعمت الله جزایری در کتاب (الانوار النعمانیه)علی بن ابراهیم قمی در کتاب (تفسیر قمی)محمد باقر مجلسی در کتاب (مرآة العقول من شرح أخبار آل الرسول)حاج میرزا حبیب الله هاشمی خوئی در کتاب (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة)ابو منصور احمد بن منصور طبرسی در کتاب (الاحتجاج)نوری طبرسی در کتاب (فصل الخطاب)محمد بن مرتضی کاشانی ملقب به فیض کاشانی در کتاب (تفسیر صافی)میثم بحرانی در کتاب (شرح نهج البلاغه)یوسف بحرانی در کتاب (الدرر النجفیه)سید عدنان بحرانی در کتاب (مشارق الشموس الدریة)سلطان محمد بن حیدر خراسانی در کتاب (تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة)ابوالحسن عاملی در کتاب (مرآة الانوار و مشکاه الاسرار)محمد بن نعمان (شیخ مفید) در کتاب (مسائل السروریه)محمد بن حسن الصفار در کتاب (بصائر الدرجات)سیدعبدالله شبر در کتاب (منیة المحصلین فی حقیقة طریقة المجتهدین )محمد بن ابراهیم نعمانیسعد بن عبدالله قمی در کتاب (ناسخ القرآن و منسوخه)سید علی بن احمد کوفی در کتاب (بدع المحدثة)محمد بن مسعود عیاشی در کتاب (تفسیر عیاشی)شیخ فرات بن ابراهیم کوفیمحمد بن عباس ماهیارابو سهل اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبختشیخ متکلم و فیلسوف ابو محمد حسن بن موسیابو اسحاق ابراهیم بن نوبختاسحاق الکاتبحاجب بن اللیث بن سراجشیخ فضل بن شاذان، در کتاب (الایضاح)شیخ محمد بن الحسن شیبانی در کتاب (تفسیرنهج البیان عن کشف معانی القرآن)علمای نام برده شده از بزرگترین علمای تشیع هستند ومقام ومنزلت آنها نزد شیعه همانند مقام ومنزلت امام بخاری وابوحنیفه ومالک وشافعی واحمد ابن حنبل وابن تیمیه و... نزد اهل سنت است.
حال این سوال پیش می آید که علمای شیعه برای چه می‌گویند قرآن تحریف شده و ناقص است؟بخاطر اسباب زیرمعتقد به تحریف در قرآن شده‌اند:اولاً- عدم ذکر امامت در قرآن کریم:همانا شیعه اعتقاد دارد که مسأله امامت، در معتقدات اساسی داخل است که منکر آن کافر می‌گردد، پس متعلق است به ایمانیات مانند ایمان به خدا و رسول (صلى الله علیه وسلم). و می‌گویند: همانا ولایت افضل‌ترین ارکان اسلام می‌باشد.زراره از ابو جعفر روایت می‌کند که فرمود: اسلام بر پنج چیز بنیان شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، زراره می‌گوید: گفتم: و کدامیک از آنها افضل‌تر می‌باشد:ایشان فرمودند: ولایت افضل می‌باشد . (یعقوب کلینی، کتاب ایمان و کفر – باب دعائم اسلام 2/22).ولایت با وجود این همه عظمت و اهمیتش برای چه در قرآن ذکر نشده؟برای چه نماز، و زکات و غیر از آن دو از ارکان اسلام در قرآن به طور صریح و واضح ذکر می‌شود،اما ولایت ذکر نمی‌شود؟پس هنگامی که این مشکل پیش آمد، بسوی این گفتار روی آوردند که قرآن تحریف شده، در آن تغییر ایجاد شده، آیات بسیاری از آن حذف شده، کلمات بسیاری از آن ساقط گردانیده شده، بزرگان اصحاب و امت اسلامی بخاطر کینه با علی و دشمنی با فرزندانش، و بخاطر از بین بردن میراث رسول الله (صلى الله علیه وسلم) اینها را حذف نموده‌اندثانیاً: شیعه بخاطر رهایی یافتن از تناقضی که بین قرآن و کتب شیعه درباره مقام و منزلت صحابه (رضی الله عنهم) وجود دارد معتقد به تحریف در قرآن شده‌اندقرآن کریم فضل و برتری اصحاب رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را ذکر می‌کند، بطوری که قران بر مقام بلند آنها و شأن و مرتبه، و درجه رفیع‌شان گواهی می‌دهد اما روایتی در کتب شیعه وجود دارد که صحابه را تکفیر میکند. (این روایات را انشا الله در فرصت های بعدی در سرداب مورد بحث قرار خواهم داد)ثالثاً: از اسبابی که آنان را به طعن در قرآن واداشت، عدم ذکر اساسی ائمه و فضلشان و معجزاتشان و فضل زیارت قبورشان در قرآن کریم، علمای شیعه مجبور شدند که صحابه را به حذف فضایل ائمه و معجزاتشان از قرآن کریم متهم سازند. (سخن و حدیث شیعه از فضایل و صفات ائمه‌ بسیار است و خطرناک که به طور مفصل بعدا به آن خواهم پرداخت)
دراینجا به بررسی روایات و احادیث و آراء وارده در کتب شیعه در مورد تحریف قرآن می پردازیم .



نام کتاب : تفسیر الصافی
مولف: فیض کاشانی
چاپ کتاب فروشی صدر – تهران جلد 1


-----------------------------------------



تفسیر صافی یکی از بزرگترین کتب تفسیر نزد شیعه می باشد. فیض کاشانی صاحب این تفسیر در مقدمه اش درباره نامگذاری این تفسیر می گوید: " شایسته است که این تفسیر صافی نامیده شود بخاطر پاک و صاف بودن آن از آراء ناصاف و کدر، خسته کننده و سر گردان کننده عامه(منظور اهل سنت).او مقدمة ششم کتابش را برای اثبات تحریف قرآن تخصیص داده است.

ترجمه فارسی:
مقدمه ششم- درباره جمع‌آوری قرآن، و تحریفش، و اضافه و کمی‌اش و تأویل آن.(مولف بعد از ذکر روایاتی که برای تحریف قرآن از آنان استدلال کرده است نتیجه گیری کرده است که:) آنچه که از این روایت و دیگر از طریق اهل بیت (علیهم السلام) برداشت می‌شود این است که همانا قرآنی که اکنون نزد ماست، تمام آن نیست، چنانکه بر حضرت محمد (صلى الله علیه وسلم) نازل شد. بلکه چیزهایی از آن مخالف است با آنچه خداوند نازل کرده است.و برخی از آن تغییر و تحریف شده است. و همانا چیزهای بسیاری از آن حذف گردیده است، از جمله نام علی (علیه السلام) در جاهای بسیار، و همچنین لفظ «آل محمد» (صلى الله علیه وسلم) بیش از یکبار، و نام منافقین از جاهایش، و چیزهای دیگر از آن، و همچنین این قرآن بر ترتیبی که مورد رضا و پسند خدا و رسول الله (علیه وآله وسلم) باشد نیست


نام کتاب : اصول کافی


مولف: یعقوب کلینی


ناشر :دارالکتب الاسلامی - تهران


(معتبرترین کتاب حدیث نزد شیعه)

-------------------------------

نام کتاب : اوائل المقالات
مولف: شیخ مفید
انتشارات دارالکتب اسلامی بیروت

ترجمه فارسی :
همانا اخبار و روایات از ائمه هدی از آل محمد (صلى الله علیه وسلم) درباره اختلاف قرآن، و آنچه که ستمکاران در آن بوجود آورده‌اند از حذف و نقصان بطور مستفیض آمده است‌.



ترجمه فارسی :... مدتی سکوت کرد و سپس گفت : (یعنی حضرت ابا عبدالله گفت :) ما نزد خود مصحف فاطمه داریم و آنها چه دانند که مصحف فاطمه چیست. گفتم : ( یعنی أبی بصیر " کسی که این روایت را عمر الحلبی از او نقل می کند" گفت :) مصحف فاطمه چیست ؟ گفت : (یعنی أبا عبدالله علیه السلام گفت: ) مصحفی که در آن سه برابر قرآن شما در آن آیه وجود دارد و به خدا قسم که در آن هیچ حرفی از قرآن شما وجود ندارد.

--------------------------------------------

نام كتاب نورالبراهین
مولف:
نعمت الله جزایری
چاپ : انتشارات موسسه نشر اسلامی - قم

:می گویم : اصحاب و علمای ما در کتاب های اصول حدیث و غیره روایات بسیار زیادی در حد تواتر نقل کرده اند که دلالت بر این می کند که قرآن تحریف شده است و بسیار در آن نقص و زیادی وجود دارد.
از جلمه روایات : روایات سادات اطهار در مورد آیه : (کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ). فرمودند : چطور ممکن است این امت بهترین امت باشد که حضرت حسین ابن علی را کشته است بلکه آیه به این شکل بود کنتم خیر (أئمة) یعنی در شأن اهل بیت نازل شده است و همچنین آن چه را با سندهای فراوان از ایشان نقل شده است در مورد قول خداوند :( أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ) فی (علی).
......(مولف در ادامه میگوید :) روایات واحادیث در این مورد (در مورد تحریف قران) اگر همگی ذکر شوند کتاب بسیار بزرگی حاصل میشود ( یعنی روایات در این مورد بسیار فراوان است )

--------------------------------------

نام كتاب :تفسیر قمی
مولف : شیخ ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی

شیخ ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی، از اساتید و مشایخ ثقه‌الاسلام محمد بن یعقوب کلینی می‌باشد. این تفسیر مورد استناد کتب اربعه ( کتب اربعه: الکافی ، من لا یحضره الفقیه ،تهذیب الاحکام ،الاستبصار )است و یکی از منابع این کتب و مربوط به قرن ۳ و ۴ هجری قمری است.

ترجمه فارسي

﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾.ابو عبدالله (علیه السلام) به خواننده این آیه گفت: بهترین امت امیر المومنین و حسن و حسین بن علی را می‌کشند!؟ پس به ایشان گفته شد: ای پسر رسول الله پس چگونه نازل شده؟آنگاه فرمود: نازل شده:(کنتم خیر أئمة أخرجت للناس).
و‌ می‌گوید: و اما آنچه که از آن تحریف شده فرموده خداوند: ﴿لَکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ فی علی أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِکَةُ یَشْهَدُونَ). چنین نازل شد.و قول خداوند:﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ﴾و قول خداوند :(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ آل محمد حقهم لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ)و قول خداوند :(وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ)و قول خداوند :(لَوْ تَرَى) الذین ظلموا آل محمد حقهم (فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ)و امثال این آیات زیاد است که ما آن ها را در مواقع خود ذکر می کنیم.

-----------------------------------------

نام کتاب : الدرر النجفیه
مولف : یوسف بحرانی
نشر موسسه ال بیت

:
آنچه از دلالت صریح و گفتار روشن در این روایات می‌باشد پوشیده نیست، بر آنچه که ما اختیار کرده‌ایم و واضح بودن آنچه که گفته‌ایم، و اگر راه طعنه زدن به این روایات(روایاتی که مولف در همین کتاب برای اثبات تحریف در قرآن ذکر کرده است) باز شود با وجود بسیاری آن و منتشر شدنش، هرآینه طعنه‌زدن به تمام روایات شریعت(مذهب شیعه) ممکن خواهد بود.چنانچه که پوشیده نیست که اصول یکی است، و همچنین طرق و ‌راویان و مشایخ و نقل کنندگان یکی می‌باشد، بجانم سوگند، همانا قول به عدم تغییر و تبدیل از گمان خوب به ائمه جور(خلفای راشدین) خارج نمی‌شود، و اینکه آنان در امانت بزرگ (امامت حضرت علی )خیانت نکرده‌اند، با وجود آشکار شدن خیانتشان در امانت دیگری ( منظورش قرآن )که ضررش بر دین بیشتر می‌باشد.
توضیح : عالم بزرگ شیعه می گوید که نمی تواند در روایاتی که در کتب شیعه درباره اثبات تحریف قرآن آمده طعنه‌ای وارد سازد زیرا که طعنه زدن به آنها طعنه زدن به شریعت مذهب شیعه می‌باشد.

----------------------------------------------

نام کتاب : الانوار الوضیه فی العقائد الرضویه
مولف: حسین بحرانی

:(1) بین علمای ابرار ما رضوان الله علیهم در این مسأله اختلاف نظر دارند.گروهی از علما محفوظ ماندن قرآن (از تحریف) را فقط مربوط به محدوده زمانی معینی می دانند و گروهی محفوظ ماندن قرآن (از تحریف) را در غیر از الفاظ آن می دانند. ( یعنی امکان تحریف در الفاظ وجود دارد.) و برخی دیگر اعتقاد به محفوظ ماندن قرآن چه در معانی و یا حتی در مبانی آن ندارند ، اما بنا به روایات معصومین (ع) قرآن حجت خدا بر مردم است و باری است بر دوش امت و باید آن را پذیرفت و به آن تن داد. اگر چه در آن تحریف رخ داده شده باشد.!!؟؟

-------------------------------------

نام کتاب : فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب
مولف : حسین بن محمد نوری طبرسی

تا قبل از سال 1292 روایت و گفتار شیعه درباره تحریف در کتابهای گذشته‌شان پراکنده بود، و بیشتر مردم بر آن آگاهی نمی‌یافتند تا اینکه که نوری طبرسی یکی از علمای بزرگ شیعه در سال 1292 هجری در شهر نجف کتاب بزرگی برای اثبات تحریف قرآن تالیف نمود، و نام آن را (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب) نامید، و در این کتاب روایات بسیاری برای اثبات دعوایش درباره این که قرآن تحریف است ذکر نموده است، و بر مهمترین مصادر نزدشان از کتابهای حدیث و تفسیر اعتماد کرده و از آنها صدها روایات منسوب به ائمه درباره تحریف بیرون آورده است، و ثابت کرده است که عقیدة تحریف قرآن، همان عقیده علمای گذشته‌شان می‌باشد
او در کتاب خود می نویسد : که بعضی از آیات قرآن مسخره و الکی(سخافة) است. به صفحه زیر که از کتاب فصل الخطاب می باشد دقت کنید.
مولف در مقدمه سوم کتابش اسامی علمای مذهب تشیع را که معتقد به وقوع تحریف در قرآن بودند را ذکر کرده است
برای مشاهده این صفحات اینجا کلیک کنید
توجه:فقط برخی از قسمتهای صفحات فوق ترجمه شده است .
ترجمه فارسی:
مقدمه سوم (در ذکر اقوال علمایشان درباره تغییر قرآن و عدمش) پس بدان که برای آنان در این باره گفتار بسیاری وجود دارد که مشهور آن دوتا می‌باشدو این مذهب شیخ بزرگوار علی بن ابراهیم قمی – شیخ کلینی – در تفسیرش می‌باشد. وی در اول تفسیرش تصریح نموده و کتابش را از این روایت پر کرده است با وجود اینکه ایشان در اول کتابش خود را ملزم نموده که در این کتاب، ذکر نکند مگر از مشایخش و افراد معتمد و ثقه در نزدش.و مذهب شاگرد وی ثقه الاسلام کلینی (رح) می‌باشد، و بخاطر نقل روایت بسیار و صریحی در این زمینه در کتابش.و با این مذهب ثقه بزرگوار محمد بن حسن الصفار در کتاب بصائر الدرجات دانسته می‌شود.و این مذهب صریح ثقه محمد بن ابراهیم نعمانی شاگرد کلینی و صاحب کتاب مشهور «الغیبه»، و در (تفسیر کوچک)، آن کتابی که فقط اکتفا نموده در آن بر ذکر انواع آیات و اقسام آن، و در حقیقت به منزلة شرح برای مقدمة تفسیر علی بن ابراهیم، می‌باشد.و مذهب صریح ثقه بزرگوار سعد بن عبدالله قمی در کتاب ناسخ القرآن و منسوخه می‌باشد چنانکه در جلد 19 از بحار آمده است، همانا وی بابی منعقد نموده بنام (باب تحریف در آیاتی که خلاف آن چیزی که خداوند نازل نموده است، از آنچه که مشایخ ما از علمای آل محمد (علیهم السلام) روایت کرده‌اند).سپس روایت بسیاری ذکر نموده، که در دلیل دوازدهمین خواهد آمد پس ملاحظه فرمائید.و سید علی بن احمد کوفی در کتاب «بدع المحدثة» تصریح نموده و ما قبلاً آنچه وی ذکر نموده در این معنا ذکر کردیم.و این قول ظاهر بزرگان مفسرین و پیشوایان شیخ بزرگوار محمد بن مسعود عیاشی و شیخ فرات بن ابراهیم کوفی، و ثقه محمد بن عباس ماهیار می‌باشد. به تحقیق ایشان تفاسیرشان را از اخبار و روایات صریح در این باره، پر نموده‌اند، و از کسانی که به این قول تصریح نموده‌اند و آن را یاری داده‌اند شیخ بزرگ محمد بن محمد نعمان مفید، و شیخ متکلمین و جلودار نوبختی‌ها ابو سهل اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت صاحب کتب بسیار که از جمله آنها «کتاب التنبیه فی الامامة» که صاحب صراط مستقیم از آن نقل می‌کند، می‌باشد. و همچنین خواهرزاده‌اش شیخ متکلم و فیلسوف ابو محمد حسن بن موسی، صاحب مولفات پسندیده و خوب که از جمله آنان «کتاب الفرق و الدیانات» است، می‌باشد.و شیخ بزرگوار ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت صاحب «کتاب یاقوت»، که علامه آن را شرح داده در اولش آن را توصیف نموده به گفته‌اش: شیخ اقدم ما و امام اعظم مان.و از جمله آنان اسحاق الکاتب، آن کسی که حجت (عجل الله فرجه) را مشاهده نموده، می‌باشد.و رئیس این طائفه شیخی که چه بسا به معصوم بودن وی گفته شده، ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی سفیر سوم بین شیعه و حجت (صلوات الله علیه).و از کسانی که قائل به تحریف قرآن هستند دانشمند فاضل و متکلم حاجب بن اللیث بن سراج، چنین در ریاض العلماء، توصیف وی آمده است.و از کسانی دیگر که قائل به تحریف هستند، شیخ جلیل فضل بن شاذان، در جاهای از کتاب «الایضاح» و همچنین از کسانی دیگری که از گذشتگان که قائل به تحریف هستند شیخ جلیل محمد بن الحسن شیبانی صاحب کتاب تفسیر: «نهج البیان عن کشف معانی القرآن» می‌باشد.
مولف در همین کتاب برخی آیات و سور ذکر می کند و با استناد به احادیث و روایات مدعی می شود که این آیات و سوره ها از قرآن حذف شده اند !!!!مثلا سوره النورین که به اعتقاد او توسط حضرت عثمان از قرآن حذف گردیده است !!! به متن سوره ی مزعوم النورین دقت کنید.

--------------------------------

یا ایها الذین آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم عظیم نوران بعضهما من بعضی وانا السمیع العلیم. إن الذین یوفون رسوله فی آیات لهم جنات النعیم (کذا) والذین کفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم میثاقهم وما عاهدهم الرسول علیه یقذفون فی الجحیم ظلموا أنفسهم وعصوا الوصی الرسول أولئک یسقون من حمیم إن الله الذی نور السموات والارض بما شاء واصطفى من الملائکة وجعل من المومنین اولئک فی خلقه یفعل الله ما یشاء لا اله الا الله هو الرحمن الرحیم قد مکر الذین من قبلهم بر سلهم فأخذهم بمکرهم ان اخذی شدید الیم ان الله قد اهلک عادا و ثمود بما کسبوا و جعلهم لکم تذکره فلا تتفون و فرعون بما طغی علی موسی و اخیه هارون اغرقته و من تبعه اجمعین لیکون لکم ایه و ان اکثرکم فاسقون ان الله یجمعهم فی یوم الحشر فلا یستطیعون الجواب حین یسالون ان الجحیم ماواهم و ان الله علیم حکیم یا ایها الرسول بلغ انذاری فسوف یعلمون قد خسر الذین کانوا عن آیاتی و حکمی معرضون مثل الذین یوفون بعهدک انی جزیتهم جنات النعیم ان الله لذو مغفره و اجر عظیم و ان علیاً من المتقین و انا لنوفیه حقه یوم الدین ما نحن عن ظلمه بغافلین و کرمناه علی اهلک اجمعین فانه و ذریته لصابرون و ان عدوهم امام المجرمین قل للذین کفروا بعد ما آمنوا طلبتم زینه الحیاه الدنیا و استعجلتم بها و نسیتم ما وعدکم الله و رسوله و نقضتم العهود من بعد توکیدها و قد ضربنا لکم الامثال لعلکم تهتدون یا ایها الرسول قد انزلنا الیک آیات بینات فیها من یتوفاه مومناً و من یتولیه من بعدک یظهرون فاعرض عنهم انهم معرضون انا لهم محضرون فی یوم لا یغنی عنهم شیء و لا هم یرحمون ان لهم جهنم مقاماً عنه لا یعدلون فسبح باسم ربک و کن من الساجدین و لقد ارسلنا موسی و هارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل فجعلنا منهم القرده و الخنازیر و لعناهم الی یوم یبعثون فاصبر فسوف یبصرون و لقد آتینا لک الحکم کالذین من قبلک من المرسلین و جعلنالک منهم وصیاً لعلهم یرجعون. و من یتولی عن امری فانی مرجعه فلیتمتعوا بکفرهنم قلیلاً فلا تسال عن الناکثین یا ایها الرسول قد جعلنا لک فی اعناق الذین آمنوا عهداً فخذه و کن من الشاکرین ان علیاً قانتاً باللیل ساجداً یحذر الآخره و یرجو ثواب ربه قل هل یستوی الذین ظلموا و هم بعذابی یعلمون سنجعل الاغلال فی اعناقهم و هم علی اعمالهم یندمون انا بشرناک بذریته الصالحین و انهم لأمرنا لا یخلفون فعلیهم منی صلوات و رحمه احیاء و اموتاً یوم یبعثون و علی الذین یبغون علیهم من بعدک غضبی انهم قوم سوء خاسرین و علی الذین سلکوا مسلکهم من منی رحمه و هم فی الغرفات آمنون و الحمدلله رب العالمین .

توضیح : این سوره علاوه بر اینکه در کتاب فصل الخطاب نوری طبرسی ذکر شده (کتاب فوق ) آنرا محمد باقر مجلسی در کتابش تذکره الائمه صفحات 18- 19 و همچنین محقق میرزا حبیب الله هاشمی خوئی در کتابش منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج، ص، 217 ذکر نموده‌اند

---------------------------------------------

اين سوره علاوه بر اینکه در کتاب فصل الخطاب نوری طبرسی ذکر شده (کتاب فوق ) در کتب زیر نیز آمده است
1)کتاب منهاج البراعه از علامه میرزا حبیب الله هاشمی خوئی ج، 2 ص، 217.2)کتاب تذکره الائمه علامه محمد باقر مجلسی ص، 19-20 فارسی، چاپ ایران
علاوه بر این سوره های ساختگی در برخی از آیات قرآن نیز دست برده و در آن تغییراتی ایجاد کرده اند برای مثال آیت الکرسی را شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی که از محدثان شیعی قرن چهاردهم هجری است در کتاب مفاتیح الجنان به صورت زیر ویرایش کرده است.

--------------------------------------------

نام کتاب : مفاتیح الجنان
مولف : شیخ عباس قمی

در حاشيه صفحه 74 و 75 این کتاب آیت الکرسی (آیه 255 سوره بقره ) به صورت زیر آمده است

الله لااله الاهو الحی القیوم لا تأخذه سنة ولا نوم له ما فی السماوات وما فی الارض و ما بینهما وما تحت الثری عالم الغیب والشهادة الرحمن الرحیم من ذا الذی هم فیها خالدون والحمد لله رب العالمین
قسمتی که با رنگ قرمز مشخص شده است در قرآن وجود ندارد!
موضوع اعتقاد به تحریف قرآن در مذهب تشیع را فعلا در همین جا به پایان می رسانم . گر چه روایات وارده در کتب شیعه در مورد تحریف قرآن خیلی بیشتر از آنچه است که در اینجا نقل شده است . علامه نوری طبرسی در کتاب فصل الخطاب از سید نعمت الله جزایری نقل می کند که روایات وارده در مورد تحریف قرآن بیش از 2000 روایت است.



۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

امام على رضي الله عنه در مدح ابوبكر و عمر رضي الله عنهما گفت

امام على رضي الله عنه در مدح ابوبكر و عمر رضي الله عنهما گفت
وكان أفضلهم في الإسلام كما زعمت وأنصحهم لله ولرسوله الخليفة الصديق والخليفة الفاروق ولعمري أن مكانهما في الإسلام لعظيم وإن المصاب بهما لجرح في الإسلام شديد رحمهما الله وجزاهما بأحسن ما عملاً
در اسلام بهترين اشخاص و خير خواه ترين فرد براى خدا و رسولش ، خليفه صديق ( ابوبكر ) و خليفه فاروق ( عمر ) و براستى كه منزلت و مقام آنان در اسلام بزرگ است و فقدان آن دو زخمى شديد در اسلام است ، خداوند آن دو را رحمت و باداش بسيار نيك دهد.
شرح نهج البلاغة للميثم البحرانی (( 1 / 31 ))
------------------------------------------------------------------
أمير المؤمنين امام علي بن ابي طالب رضي الله عنه در باره ى ابوبكر و عمر گفت:ولعمري إن مكانهما في الاسلام لعظيم، وإن المصاب بهما لجرح في الاسلام شديد، رحمهما الله وجزاهما بأحسن ما عملا
مكان آن دو ( ابوبكر و عمر ) در اسلام بسيار بزرگ است و مرگ آن دو زخمى شديد در اسلام است . خداوند آن دو را رحمت كند و به آنان بهترين پاداشها دهد.
(شرح نهج البلاغة ـ عبدالحميد بن أبي الحديد ـ كتابخانه آية الله المرعشي ـ قم ـ 1404هـ ـ صفحة 76 من الجزء 15، ووقعة صفين ـ نصر بن مزاحم بن سيار المنقري ـ مكتبة آية الله المرعشي ـ قم ـ 1403هـ ـ صفحة 88)
-------------------------------------------------------------------
این دو جمله از امیرالمومنین علی ابن ابیطالب است که در کتب شیعه موجود می باشد البته از دیدن این حقایق چشم های خود را می بندند وچون با وجود دیدن حقایق خود را به کوری می زنند وحاضر به درک نیستند الله تعالی می فرماید : دارای چشم هستند ولی نمی بینند دارای گوش هستند ولی نمی شنوند دارای قلب هستند ولی درک نمی کنند این ها مانند چهارپا هستند بلکه از چهارپا هم بدترند حال درکنار این جملات زیبای حضرت علی چند جمله از عاشقان علی در رابطه با خلفاء راشدین نقل کرده تا به نحوست وکثیفی این آخوند ها پی ببرید .
ملا باقر مجلسی ملعون می نویسد علی بن ابراهیم روایت نموده که ( تین ) حضرت رسول است و( زیتون ) حضرت امیر وطورسینین حسن وحسین اند وبلد امین ائمه .ومراد به انسان در این سوره به ابوبکر است به اسفل درکات جهنم می رود .
(حیات القلوب جلد۳ صفحه ۱۵۶ - تفسیرقمی جلد ۲ صفحه ۴۲۹ )
ملا باقر خبیث می نویسد : ازحضرت صادق مرویست در تفسیر این آیات فانذرتکم نارا تلظی لایصلها الاالاشقی الذی کذب وتولی . که در جهنم وادی است ودرآن وادی آتشی هست که نمی سوزد بآن آتش وملازم آن نمی باشد مگر شقی ترین مردم که عمراست که تکذیب کرد رسول خدا را در ولایت علی وپشت گردانید از ولایت علی وقبول نکرد .
( حق الیقین جلد ۲ صفحه ۳۷۶ - تفسیرصافی جلد ۲ صفحه ۸۲۶ )
با مقایسه جملات حضرت علی وآخوندهای خبیث پی می بریم که مذهب شیعه ساخته دست گروهی شیطان صفت بوده که دشمن اسلام وحضرت علی هستند وتمام اهل بیت از آن ها بیزارند وبه آنان لعنت می فرستن و در این رابطه فقط به این حدیث اکتفا> می کنیم که حضرت علی می فرماید :
عن علی قال یخرج فی آخرالزمان قوم لهم نبز یقال لهم الرافضه یعرفون به وینتحلون شیعتنا .لیسوامن شیعتنا وآیة ذالك انهم يشتمون ابابكر وعمر اينما ادركتموهم فاقتلوهم فانهم مشركون
( كنزالعمال جلد ۶ صفحه ۸۱ )
حضرت علي مي فرمايد در آخر زمان گروهي ظاهر مي شوند كه لقب خاص آنان رافضي است و ادعا مي كنند كه شيعيان من هستند ولي در حقيقت شيعيان من نيستند ونشاني آنان اين است كه به ابوبكر وعمر توهين مي كنند پس شما اين فرقه را هر كجا ديديد قتلشان كنيد چون اين ها مشرك هستند .
لذا اين آخوند ها خبيث ترين قوم برروي زمين هستند كه به نام دين و مذهب وخصوصا به نام ائمه پاك به ناموس مردم تجاوز مي كنند و در مورد زنايي كه انجام مي دهند هزاران فضايل به نام ائمه بيان مي دارند الله تعالي لعنت شان كند .
آمين

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

خشم امام موسی کاظم از شیعیان مرتد

خشم امام موسی کاظم از شیعیان مرتد
كليني‌ از امام‌ موسي‌ كاظم‌ كه‌ يكي‌ از امامان‌ شيعه‌ است‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفته‌ است‌: وجه‌ تمايز شيعيان‌ ما از ديگران‌ اين‌است‌ كه‌ شيعيان‌ ما توصيف‌ كنندگاني‌ بيش‌ نيستند و هرگاه‌ آنها را بيازمائيد، ايشان‌ را مرتد خواهيد يافت‌.(الكافي‌،الروضه‌، ج‌8 ص‌228)
حقیقتا این جمله ی امام موسی کاظم را باید با طلا نوشت چون اصلیت وحقیقت شیعه ملعون را ظاهر کرده است چون شیعه فقط وفقط یعنی روضه ونوحه ! نه برای مذهبش دلیلی دارد نه در فطرتش غیرتی ونه در سرش منطقی اینان مرتدانی بیش نیستند که امامان خود را فروختند وبعد از فروختن آن ها بر آنها نوحه می کنند مگر امامان را چه کسی جز این مرتدان ملعون کشته است جمله امام زین العابدین خیلی زیباست آن جا که می فرماید«اينها برما گريه ميكنند ! مگر ما را جز آنها چه كسي كشته است ؟!»
احتجاج 2/29
این گروه منافقانی روباه صفت حیا وناموس فروش و مرتدانی هستند که از هیچ چیز شرمی ندارند آخوند های آنان برای پرکردن شکم وسیر کردن زیر شکم هزاران روایات ساخته وبه نام ائمه دارند مردم را استحمار می کنند .

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

كتاب روزهاى پيشاور ردي بر کتاب شبهاى پيشاور

كتاب روزهاى پيشاور ردي بر کتاب شبهاى پيشاور


کتاب شبهاي پيشاور نوشته مردي دروغگو به نام «سلطان الواعظين شيرازي» مي باشد که مدعي شده است که در سال 1345 هـ .ق؛ يعني، تقريبا 83 سال پيش سفري به شهر پيشاور پاکستان داشته و در آن شهر ،10 شب با علماي سني دربار? حق بودن مذهب شيعه و باطل بودن مذهب اهل سنت بحث و گفتگو کرده است و حاصل اين مناظره را در کتابي به نام «شبهاي پيشاور» جمع آوري نموده و 30 سال بعد آن را براي اولين بار در تهران به چاپ رسانده است. کتاب او چندين بار تجديد چاپ شده و در محافل شيعيان شهرتي به هم زده است.

اين کتاب به خاطر اينکه مملو از دروغ و فريب و حيله گري بود و هيچگونه اهميت علمي نداشت، اهل سنت به آن توجهي ننمودند اما بعد از اينکه شيعه اين کتاب را بار ها چاپ نمودند و براي آن تبيليغات وسيعي را انجام دادند، تصميم گرفته شد که ردي قوي بر اين کتاب نوشته شود.

نويسنده کتاب شبهاي پيشاور 15 سال بعد از چاپ اول کتابش از جهان رخت بربست و به جمع مردگان پيوست! اما کتابش پيوسته تجديد چاپ مي شود و شيعيان به آن مي بالند و آن را بسيار باور دارند و هر جا با آنها بحث مي کني، مي گويند: کتاب شبهاي پيشاور را بخوان.

استاد محمد باقر سجودي كه يكي از روشنفكران شيعه بود كه سالها قبل به مذهب حقه اهل سنت گرويده است ايشان در مقدمه رد خويش برکتاب شبهاي پيشاور مي فرمايد:

براي من که در 23 سالِ گذشته در پيشاور زندگي مي کنم، مثل روز روشن است که مناظره به صورتي که نويسنده مدعي است، محال است که انجام شده باشد، مثلاً يک جا طرف مناظر? اش خود را شافعي مذهب معرفي مي کند در حالي که در پيشاور که سهل است در تمام پاکستان هم يک نفر شافعي مذهب نيست؛ البته در هند شافعي هست و اگر خيلي خوش گمان باشيم، مي توانيم بگوييم: چيزکي بوده و نويسنده از آن يک مناظر? عظيم ساخته است که خودش هم قاضي است و هم مدعي!.

اين کتاب، پر از دروغ و حيله و فريب است. وقتي مقدم? رد بر کتاب شبهاي پيشاور را مي نوشتم، به طور تصادفي از صفح? 501 تا 520 کتاب را بررسي کردم و متوجه شدم که در اين 20 صفحه در کمتر از يک صفحه سخنان اهل سنت و در 19 صفح? ديگر ، گفته هاي اين مرد پرحرفست!.

فقط نمي دانم چرا نام اين سخنراني را مناظره گذاشته است؟! تازه در آن نيم صفحه هم، مناظره گران سني يا از او مي خواهند بيشتر توضيح دهد يا حرفش را تاييد مي کنند يا ايراد هاي مبهم و ناقص و کوتاه مي گيرند! يا سوالاتي مي پرسند که باب دل اوست يا دلايلي ارائه مي دهند که خلاف عقيد? اهل سنت است و دليلي است بر جعلي بودن مناظره!.

اکنون 83 سال از زمان اين مناظره مي گذرد! اما هنوز دير نشده است و من به جاي آن سني هاي خيالي جواب ايراد هاي او را مي گويم!

کساني که کتاب او را حلوا حلوا مي کنند، اگر تعصب را يک سو نهند، با خواندن جواب ما قانع خواهند شد که نويسند? کتاب شبهاي پيشاور طرار و حليه گر و شياد و حقه بازي بيش نبوده است.

البته آنچه او گفته به اعتراف خودش تکرار نوشته هاي پيشينيانش است که به سبکي نو نگاشته شده است و جاي بسي شگفتي است، آناني که بعد از او آمده اند نيز، همين ايراد ها را تکرار کرده اند؛ گويي حرف جديدي ندارند. پس پاسخ به اين کتاب، پاسخ به بسياري از کتابهاى شيعه است.

از الله مي خواهم، چشم بصيرت مخالفان را باز کند تا دريابند که دير يا زود هم? ما به جمع مردگان مي پيونديم شايد اين بصيرت باعث شود که حق را بپذيرند و بدانند حافظ و رازق فقط و فقط الله است. اين دو صفت الهي را که بدانند، پذيرش حق آسانتر مي شود!

از الله تبارک و تعالي مي خواهم در اين عمل، برکتي قرار دهد تا اين کتاب سبب هدايت شيعيان حيران و سر در گم شود.

برادران و خواهران مسلمان مي توانند اين کتاب را با ويرايشي دوباره در بخش
رد شبهات کتابخانه عقيده مطالعه نمايند. البته لازم به يادآوريست که اين کتاب با ويرايش و اضافات مهم به زودي ان شاء الله در همين سايت نشر خواهد شد.